1. she was often brusque with me
او اغلب به من تندی می کرد.
2. The doctors are brusque and busy .
[ترجمه ترگمان]دکترها خشن و شلوغ هستند
[ترجمه گوگل]پزشکان شلوغ و شلوغ هستند
3. His secretary was rather brusque with me.
[ترجمه ترگمان]منشی او با من کمی خشن بود
[ترجمه گوگل]دبیرکل او با من نبود
4. The doctor spoke in a brusque tone.
[ترجمه ترگمان]دکتر با لحنی خشن گفت:
[ترجمه گوگل]دکتر با صدای آرام صحبت کرد
5. His manner was self-assured and brusque.
[ترجمه ترگمان]رفتارش با لحنی مطمئن و خشن بود
[ترجمه گوگل]شیوه او مطمئن و محکم بود
6. His brusque manner hides a shy and sensitive nature.
[ترجمه ترگمان]رفتار خشن او طبیعت خجالتی و حساسی را پنهان می کند
[ترجمه گوگل]شیوه ای شبیه آن، طبیعت خجالتی و حساس را پنهان می کند
7. Her brusque manner concealed a caring nature.
[ترجمه ترگمان]رفتار خشن او طبیعت را پنهان می کرد
[ترجمه گوگل]شیوه ای بی نظیر، طبیعت دلسوز را پنهان کرد
8. Off steps a brusque and bristling figure, carrying a kitbag and casual in a crew-neck sweater.
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند و راست، هیکلی درشت و راست، با یک ژاکت مردانه
[ترجمه گوگل]خاموش یک چهره برهنه و برانگیختگی را حمل می کند، یک کیت بگ و یک جلیقه خیاطی را در اختیار دارد
9. He is the kindest of men beneath his brusque exterior.
[ترجمه ترگمان]او مهربان ترین مردم است که در زیر ظاهر خشن اوست
[ترجمه گوگل]او مهربان ترین مردی است که در زیر بیرونی اش قرار دارد
10. They are both logical and just a little brusque with me.
[ترجمه ترگمان]هر دو منطقی هستند و فقط کمی با من خشن هستند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو منطقی هستند و فقط کمی با من هستند
11. Major Hartley-Harrington's widow was a big, brusque woman, with muscular legs and a nose she could look down.
[ترجمه ترگمان]بیوه میجر Hartley، زنی بزرگ و خشن بود با پاهای عضلانی و بینی که می توانست به پایین نگاه کند
[ترجمه گوگل]بیوه بزرگ هارتلی هارینگتون زن بزرگی بود که دارای پاهای عضلانی و بینی بود و می توانست نگاهش کند
12. He was pale, of brusque manners, somewhat given to affectation, but of immaculate dress and generous to his enemies.
[ترجمه ترگمان]رنگش پریده بود و رفتاری خشن داشت که تا حدی تظاهر به تظاهر می نمود، اما از لباس تمیز و سخاوتمند نسبت به دشمنانش
[ترجمه گوگل]او رنگ پریده بود، از شیوه های شلوغ، تا حدودی به ضرب و جرح، اما لباس نجیب و سخاوتمندانه به دشمنان خود
13. Mathison's brusque style tends to irritate colleagues.
[ترجمه ترگمان]سبک خشن Mathison متمایل به تحریک همکارانش است
[ترجمه گوگل]سبک ماتیسون تمایل به تحریک همکاران دارد
14. He went out thinking that, behind all her brusque banter, she was a kindly little soul.
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که پس از آن all خشن، او روح مهربانی داشت
[ترجمه گوگل]او رفت و فکر کرد که در پشت تمام زحماتی که او زده بود، او روحیه خوبی داشت
15. Her secretary was a little brusque on the phone.
[ترجمه ترگمان]منشی او اندکی خشن بود
[ترجمه گوگل]دبیرش کمی بر روی تلفن بود