کلمه جو
صفحه اصلی

commoner


معنی : روستایی، شخص غیر اشرافی
معانی دیگر : آدم عادی (که از اشراف نیست)، عامی، جزو عوام، آدم معمولی

انگلیسی به فارسی

شخص غیراشرافی


عادی، روستایی، شخص غیر اشرافی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one of the common people, as opposed to the aristocracy or the upper classes.
متضاد: noble

• common person, one who is not of noble rank
a commoner is a person who is not a member of the nobility.

مترادف و متضاد

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

شخص غیر اشرافی (اسم)
commoner

plebeian


Synonyms: bourgeois, bourgeoisie, civilian, peasant, citizen


جملات نمونه

1. the princess married a commoner
شاهدخت زن یک فرد عادی شد.

2. the marriage of a lord's daughter with a commoner was considered as a disparagement
ازدواج دختر یک لرد با یک فرد عادی باعث حقارت بود.

3. Cigarette smoking used to be commoner among affluent people.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در میان مردم مرفه بیش از حد عادی است
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن معمولا در میان افراد ثروتمند رایج است

4. Such episodes are commoner than the planners of tall stacks assumed.
[ترجمه ترگمان]چنین حوادثی غیر عادی از برنامه ریزان دسته های بلند فرض می شوند
[ترجمه گوگل]چنین قسمت هایی شبیه به برنامه ریزان پشته های بلند است

5. But Aye was a commoner and could not become pharaoh without marrying into the royal family.
[ترجمه ترگمان]اما آ ره غیر اشرافی بود و نمی تونست بدون ازدواج با خانواده سلطنتی ازدواج کنه
[ترجمه گوگل]اما آه عادت کرده بود و نمی توانست بدون فرمان دادن به خانواده سلطنتی تبدیل به فرعون شود

6. John, the son, became a fellow commoner of Trinity College, Oxford, and died unmarried.
[ترجمه ترگمان]جان، پسری که در کالج ترینیتی در آکسفورد زندگی کرد و مجرد ماند
[ترجمه گوگل]جان، پسر، یک همکار عادی از کالج ترینیتی، آکسفورد شد و ازدواج نکرد

7. Your grandfather was humiliated by this commoner.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگت توسط این شخص غیر اشرافی تحقیر شده بود
[ترجمه گوگل]پدربزرگ شما توسط این عادت کننده تحقیر شد

8. Still commoner and no less repellent is the hardness which spoils so many pretty faces.
[ترجمه ترگمان]همان سختی که بسیاری از چهره های زیبا را از بین می برد، این سختی و نفرت کم تر است
[ترجمه گوگل]هنوز هم معمولی و بدون مقاومت کمتر است سختی که بسیاری از چهره زیبا را خراب می کند

9. The commoner two opposing Character - States is likely to be the more primitive.
[ترجمه ترگمان]دو شخصیت مخالف با شخصیت - آمریکا احتمالا the هستند
[ترجمه گوگل]متاسفانه دو شخصیت متضاد - States احتمالا ابتدایی تر است

10. The BOSS karaoke Zan falling demand analysis and commoner career.
[ترجمه ترگمان]BOSS karaoke Zan از آنالیز تقاضا و حرفه commoner محروم است
[ترجمه گوگل]کارائوکه ZAN BOSS تجزیه و تحلیل تقاضا و حرفه شریک زندگی

11. "The Great Commoner" lost three presidential elections, but his populism transformed the country.
[ترجمه ترگمان]\"The بزرگ\" سه انتخابات ریاست جمهوری را از دست داد، اما populism کشور را دگرگون کرد
[ترجمه گوگل]'The Great Commoner' سه انتخابات ریاست جمهوری را از دست داد، اما پوپولیسم او کشور را تغییر داد

12. The princess became a commoner after she married commoner.
[ترجمه ترگمان]بعد از ازدواج با یک شخص غیر اشرافی، پرنسس تبدیل به یک شخص غیر اشرافی شد
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم پس از اینکه ازدواج کرد، عادی بود

13. The commoner qualities are the most useful – such as common sense, attention, application, and perseverance.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های غیر عادی بسیار مفید هستند - مانند حس مشترک، توجه، کاربرد و پشت کار
[ترجمه گوگل]ویژگیهای عاملی مفیدتر از جمله حس مشترک، توجه، کاربرد و پشتکار است

14. An illiterate could be truly poetic. A commoner may know all about Zen.
[ترجمه ترگمان]یک بیسواد بودن می تواند واقعا شاعرانه باشد یک فرد عادی ممکن است همه چیز را در مورد ذن بداند
[ترجمه گوگل]یک بی سواد می تواند واقعا شاعرانه باشد عادت می تواند همه چیز در مورد زنه را بداند

15. Tchaikovsky was given a state funeral—the first commoner to be granted this honour.
[ترجمه ترگمان]Tchaikovsky به مراسم تدفین ایالتی داده شد - اولین فرد معمولی که به این افتخار اعطا شد
[ترجمه گوگل]چایکوفسکی یک مراسم خاکسپاری دولتی را به عهده داشت - نخستین عاملی است که این افتخار را دریافت می کند

The princess married a commoner.

شاه‌دخت زن فردی عادی شد.


پیشنهاد کاربران

متداول

عوام، عامی زاده

( n ) فرد غیر اشرافی، عوامی
noun
[count] : a person who is not a member of the nobility
◀️ a prince who married a commoner
◀️
Japan's princess Mako saying goodbye to her family as she loses her Royal status by marrying a "Commoner


کلمات دیگر: