کلمه جو
صفحه اصلی

arraignment


احضاربمحکمه، تعقیب، اتهام

انگلیسی به فارسی

اظهارنظر


احضار به محکمه، کیفرخواست، دادرسی در محکمه، دادرسی در دادگاه


انگلیسی به انگلیسی

• formal accusation of person in court (last step before trial); severe criticism, censure

مترادف و متضاد

Antonyms: acquittal


accusation


Synonyms: bill of indictment, charge, citation, denunciation, impeachment, indictment, prosecution, summons, trial


جملات نمونه

1. They are scheduled for arraignment October 5th.
[ترجمه ترگمان]قرار است روز پنجم اکتبر به دادگاه احضار شوند
[ترجمه گوگل]آنها برای تجدید نظر در 5 اکتبر برنامه ریزی شده اند

2. Rush to find defence team after sudden arraignment Hit-squad informer faces murder trial.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای پیدا کردن تیم دفاع پس از یک دادگاه جنایی ناگهانی برای محاکمه به اتهام قتل
[ترجمه گوگل]عصبانیت برای پیدا کردن تیم دفاعی پس از اعتراض ناگهانی خبرنگار هیت اسکندر به محاکمه قتل رسید

3. They pleaded not guilty at their arraignment last week.
[ترجمه ترگمان]آن ها هفته گذشته به دادگاه احضار نشده بودند
[ترجمه گوگل]آنها هفته گذشته در مورد اعتراض خود متهم نبودند

4. The lawyer said he will use the arraignment delay to conduct his own investigation.
[ترجمه ترگمان]وکیل گفت که او برای انجام تحقیقات خود از دادگاه جنایی استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]وکیل اظهار داشت که وی از تاخیر مجازات برای انجام تحقیقات خود استفاده خواهد کرد

5. His first appearance, an arraignment to enter a plea of guilty or not-guilty, is required by law.
[ترجمه ترگمان]اولین حضور او، یک احضاریه برای ورود به درخواست مجرم یا بی گناه، به موجب قانون مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]اولین ظهور او، محکومیت برای صدور مجازات مجازات گناه یا گناه، تحت قانون است

6. The rest are in custody and await arraignment.
[ترجمه ترگمان]بقیه در بازداشت و در انتظار احضار شدن قرار دارند
[ترجمه گوگل]بقیه در بازداشت هستند و منتظر ارجاع هستند

7. Arraignment hearings normally last only a few minutes and are confined to formal identification of the accused and details of the charge.
[ترجمه ترگمان]جلسات دادرسی معمولا تنها چند دقیقه به طول می انجامد و به شناسایی رسمی متهم و جزئیات متهم محدود می شوند
[ترجمه گوگل]جلسات دادرسی به طور معمول تنها چند دقیقه طول می کشد و محدود به شناسایی رسمی متهم و جزئیات اتهام است

8. His arraignment is scheduled for later today.
[ترجمه ترگمان]قرار محکمه امروز قرار است
[ترجمه گوگل]اوباما برای امروز برنامه ریزی کرده است

9. An arraignment is a hearing during which the defendants and their attorneys enter a formal appearance in the case.
[ترجمه ترگمان]یک احضاریه یک استماع است که در طی آن متهمان و وکلای آن ها وارد یک ظاهر رسمی در این پرونده شدند
[ترجمه گوگل]مصاحبه یک جلسه است که طی آن متهمان و وکلای آنها به ظاهر رسمی در پرونده وارد می شوند

10. Tiffany Hall appeared at an arraignment hearing through a video conference from the St.
[ترجمه ترگمان]تیفانی هال در جلسه رسیدگی به احضار به دادگاه از طریق یک کنفرانس ویدیویی از سنت St ظاهر شد
[ترجمه گوگل]تیفانی هال در یک کنفرانس ویدئویی از خیابان به عنوان یک دادرسی استعفا ظاهر شد

11. When Simpson was asked at his 1994 arraignment on twin murder charges if he was guilty, he didn't just say, not guilty.
[ترجمه ترگمان]وقتی که سیمپسون از سال ۱۹۹۴ از اتهام قتل برادر دوقلو تقاضا کرد که اگر او گناهکار بود، فقط چیزی نگفت، نه گناهکار
[ترجمه گوگل]هنگامی که سیمپسون در مورد اعدام دوقلوی خود در سال 1994 خواسته بود، اگر او مجرم باشد، او فقط گفت، مجرم نیست

12. She was remanded to juvenile detention at her arraignment yesterday.
[ترجمه ترگمان]او دیروز به دادگاه احضار شده بود
[ترجمه گوگل]او در بازجویی های روز گذشته خود به بازداشت نوجوانان بازداشت شد

13. He was awaiting arraignment last night.
[ترجمه ترگمان]اون دیشب منتظر دادگاه بود
[ترجمه گوگل]او شب گذشته در انتظار تحریم بود

14. Arraignment for a Michigan man charged with murdering his wife and dismembering her body.
[ترجمه ترگمان]مامور \"میشیگان\" شد که زنش رو به قتل رسونده و جسدش رو به قتل رسونده
[ترجمه گوگل]محکومیت یک مرد میشیگان به اتهام قتل همسرش و محکوم کردن بدنش

پیشنهاد کاربران

کیفرخواست

محکمه، دادگاه


کلمات دیگر: