کلمه جو
صفحه اصلی

puddling


گل سازی، ملات کردن، تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد

انگلیسی به فارسی

تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد


پودلینگ، گل الود کردن، گل گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of purifying metal, esp. pig iron, by melting it in a furnace to remove the slag.

(2) تعریف: the act of mixing clay or sand with water to form a waterproof substance.

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] شله زنی

جملات نمونه

1. The puddle evaporated rapidly in the sun.
[ترجمه ترگمان]گودال به سرعت در آفتاب ناپدید شد
[ترجمه گوگل]گودال به سرعت در خورشید تبخیر شد

2. There was a puddle of water on the kitchen floor.
[ترجمه ترگمان]روی کف آشپزخانه یک گودال آبی وجود داشت
[ترجمه گوگل]گودال آب در کف آشپزخانه وجود داشت

3. The meltwater puddled the flat sea ice.
[ترجمه ترگمان]The، یخ دریای هموار را زیر و رو می کنند
[ترجمه گوگل]ذوب آب یخ مرطوب دریا را تکان داد

4. Careful you don't tread in that puddle.
[ترجمه ترگمان]مراقب باش که در آن گودال قدم نزنی
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که در آن گود نیست

5. She ran up the drive, splashing through the puddles.
[ترجمه ترگمان]به سرعت اتومبیل را از میان گودال های آب بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او درایو را پرتاب کرد، از میان گودالها پرید

6. Rain trickled down the glass, puddling on the window sills.
[ترجمه ترگمان]باران روی شیشه های پنجره می چکید و روی لبه پنجره ها می ریخت
[ترجمه گوگل]باران شیشه را لرزاند، روی آستانه پنجره نشسته بود

7. Children splashed through the puddles.
[ترجمه ترگمان]کودکان در گودال های puddles پخش شدند
[ترجمه گوگل]بچه ها از طریق گودال ها پراکنده شدند

8. The sun dried up all the puddles.
[ترجمه ترگمان]آفتاب همه گودال های آب را خشک می کرد
[ترجمه گوگل]خورشید تمام گودال ها را خشک کرد

9. The children always puddle about after a rain.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه بعد از باران به گودال آب می روند
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه بعد از باران گریه می کنند

10. The children were sloshing around in the puddles.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در گودال های کوچک sloshing بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها در لولا ها در حال حرکت بودند

11. I accidentally stepped in a puddle.
[ترجمه ترگمان]من اتفاقی تو یه گودال قدم گذاشتم
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی در گودال گام برداشتم

12. The gravel was puddling with the mud.
[ترجمه ترگمان]ماسه پوشیده از گل بود
[ترجمه گوگل]سنگ شکن با گلدان بود

13. The baby alternately dozed and puddled.
[ترجمه ترگمان]بچه گاه چرت می زد و چرت می زد
[ترجمه گوگل]کودک به طور متناوب سوزانده و پودر شده است

14. The photograph showed a man lying prone on the pavement[sentence dictionary], a puddle of blood about his head.
[ترجمه ترگمان]عکس مردی را نشان داد که در حالی که روی سنگفرش پیاده رو قرار داشت، یک گودال خون در اطراف سرش نشان داد
[ترجمه گوگل]این عکس نشان داد که مردی که در معرض پیاده رو قرار دارد [واژه فرهنگ لغت]، گودال خون در مورد سر او است

15. Shoppers picked their way through puddles caused by persistent rain.
[ترجمه ترگمان]خریداران راه خود را از میان گودال های ناشی از باران مداوم برداشته اند
[ترجمه گوگل]خریداران از طریق گودال هایی که باران های مداوم دارند، راه خود را انتخاب کردند

پیشنهاد کاربران

در گل ماندن، در گل و شل افتادن


کلمات دیگر: