کلمه جو
صفحه اصلی

furrow


معنی : خط گود، زمین یا مزرعه شخم زده، شیار، خیش زدن، خیش کشیدن، شیار دار کردن، شیار زدن، شخم زدن
معانی دیگر : شیار (در اثر شخم زدن زمین)، شتکار، شدیار، (هر چیز مانند شیار زمین شخم خورده) چین، چروک، شیار دار کردن یا شدن، شومیزیدن، کولیدن، شیاریدن، چین و چروک دار شدن یا کردن، (مهجور) زمین شخم زده

انگلیسی به فارسی

زمین یامزرعه شخم زده، شیار، خط گود، شیاردار کردن، شیار زدن، شخم زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a narrow trench made in the ground, as for planting seeds.

- She moved along the furrow, dropping seeds into it as she went.
[ترجمه ترگمان] در شیار شیار حرکت می کرد و همان طور که می رفت دانه ها را در آن فرو می برد
[ترجمه گوگل] او در کنار حفره حرکت کرد، و دانه ها را به آن انداخت

(2) تعریف: any narrow depression in a surface.
مشابه: groove, rut

- The old man had deep furrows in his brow.
[ترجمه ترگمان] پیرمرد شیارهای عمیقی در پیشانیش دیده بود
[ترجمه گوگل] مرد پیرمردی چهره ای عمیق داشت
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furrows, furrowing, furrowed
• : تعریف: to make furrows in.
مشابه: knit, pucker, rut

- Repeated freezing and thawing furrowed the rock wall.
[ترجمه ترگمان] چندین بار در دیوار سنگی یخ زده و ذوب شده بود
[ترجمه گوگل] انجماد و انجماد تکراری دیوار سنگی را تخریب کرده است
- Worry had furrowed his face.
[ترجمه ترگمان] نگرانی صورت او را درهم کشیده بود
[ترجمه گوگل] نگران چهره او بود
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: furrowlike (adj.), furrowy (adj.), furrower (n.)
• : تعریف: to make a furrow or become furrowed.
مشابه: knit, pucker, root

• row, ditch; fold; wrinkle
plow furrows; make grooves; make wrinkles (in the face); be wrinkled
a furrow is a long line in the earth made for planting seeds.
the furrows in someone's skin are deep folds or lines.
when your brow furrows or when you furrow it, you frown.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] شیار، آبکند، فروکندگی الف) فرورفتگی خطی که توسط حذف مواد سنگی بر اثر عمل یخچالی حاصل می آید؛ مثلاً شکاف. ب) اصطلاحی کلی که توسط Bucher (1933) برای بخش فرورفته پوسته در هر اندازه با رشد خطی واضحی استفاده شد. مقایسه شود با: Welt (برجستگی). ج) اصطلاحی که در آفریقا برای آبراهه ای طبیعی یا مصنوعی کاربرد دارد که برای زهکشی یا آبیاری ساخته می شود. د) فرورفتگی. هـ) شیار.
[خاک شناسی] جوی وپشته

مترادف و متضاد

خط گود (اسم)
furrow

زمین یا مزرعه شخم زده (اسم)
furrow

شیار (اسم)
groove, track, corrugation, list, valley, thread, furrow, rake, ruck, flute, stria

خیش زدن (فعل)
reclaim, turn, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow, fall-plough, trench-plough

خیش کشیدن (فعل)
reclaim, turn, turn up, plow, furrow, cultivate, till, subsoil, fallow

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

شیار زدن (فعل)
furrow

شخم زدن (فعل)
plough, plow, furrow, husband

ditch


Synonyms: channel, corrugation, crease, crinkle, crow’s-foot, dike, fluting, fold, groove, gutter, hollow, line, plica, rabbet, ridge, rimple, rivel, ruck, rut, seam, trench, wrinkle


جملات نمونه

1. plow a lonely furrow
بی یاور کار کردن،تنها زحمت کشیدن

2. A deep furrow has formed in the rock, where water has run over it for centuries.
[ترجمه ترگمان]یک شیار عمیق در صخره شکل گرفته است، که در آن آب قرن ها طول می کشد
[ترجمه گوگل]دره سنگ عمیق در سنگ ایجاد شده است، که آب آن را برای قرن ها اجرا کرده است

3. An old ox makes a straight furrow.
[ترجمه ترگمان]یک گاو پیر شیار را صاف می کند
[ترجمه گوگل]یک گاو نر قدیمی یک جفت راست را می سازد

4. A deep furrow appeared between his brows.
[ترجمه ترگمان]چین عمیقی بین ابروهایش ظاهر شد
[ترجمه گوگل]یک حفره عمیق بین جلوی او ظاهر شد

5. The river cuts a long straight furrow between the hills.
[ترجمه ترگمان]رودخانه یک شیار طولانی را بین تپه ها قطع می کند
[ترجمه گوگل]رودخانه فوریه ای طولانی بین تپه ها را می بندد

6. But when he looked at me, that furrow of care between his eyes turned into a question mark.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی به من نگاه کرد، خط ارتباطی بین ابروهایش به علامت سوال پیچ خورد
[ترجمه گوگل]اما زمانی که او به من نگاه کرد، این حفره مراقبت بین چشم او تبدیل به علامت سوال شد

7. Another sweep along the side of a deep furrow produced a rusted iron belt-buckle of unusual design.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت دیگر در امتداد خطی عمیق، یک سگک کمربند اهن زنگ زده را ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]جارو دیگر در امتداد یک جرثقیل عمیق، یک کمربند آهن زنگ زده از طراحی غیر معمول تولید کرد

8. The one who ploughed the straightest furrow as declared the winner.
[ترجمه ترگمان]همان کسی که the را شخم زده بود، گفتی برنده است
[ترجمه گوگل]کسی که سریعترین حفاری را به عنوان برنده اعلام کرد

9. You can pick out a furrow after the harrow has gone over it.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که این زخم لعنتی از بین رفت می توانی یک شیار را بخری
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه مزرعه بر آن غلبه کرد می توانید یک حفره را انتخاب کنید

10. Furrow flexure and ancient heat flux on Ganymede.
[ترجمه ترگمان]Furrow flexure و شار حرارتی قدیمی در Ganymede
[ترجمه گوگل]خمیدگی خمشی و شار حرارتی باستانی در Ganymede

11. There are several English teachers at the school, but Jeanne continues to plough a lonely furrow, teaching French and German.
[ترجمه ترگمان]در مدرسه چندین معلم انگلیسی وجود دارد، اما ژان به شخم زدن یک شیار تنها ادامه می دهد، به زبان فرانسوی و آلمانی یاد می دهد
[ترجمه گوگل]در مدرسه چندین معلم انگلیسی وجود دارد، اما جین همچنان به حفاری یکنواخت، آموزش فرانسه و آلمانی ادامه می دهد

12. The government is more than adept at ploughing its own diplomatic furrow.
[ترجمه ترگمان]دولت بیش از مهارت در شخم زدن زمین دیپلماتیک خود مهارت دارد
[ترجمه گوگل]حکومت بیش از آنکه بتواند صهیون دیپلماتیک خود را بشکند، صاحب قدرت است

13. The wild boar ploughs the earth up like a furrow, and does irreparable damage in the cultivated lands.
[ترجمه ترگمان]گراز وحشی در زمین شخم می زند، زمین را مثل شیار شخم می زند و آسیب جبران ناپذیری به سرزمین های کشت پیدا می کند
[ترجمه گوگل]گرگ وحشی زمین را مانند یک خراب می کند و آسیب جبران ناپذیر در زمین های کشت می کند

14. Properties within this unit are long and rectangular and there are traces of ridge and furrow in them.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها در این واحد دراز و مستطیلی هستند و نشانه هایی از صخره و شیار در آن ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]خواص درون این واحد طولانی و مستطیلی است و در آنها ردیف و حفره وجود دارد

15. The forehead is usually divided by a central ridge or furrow as in much of the Negroid work.
[ترجمه ترگمان]این پیشانی معمولا به صورت یک صخره مرکزی یا شیاری به شکل قسمت زیادی از کار negroid تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]پیشانی معمولا با یک رگه مرکزی یا حفره مرکزی مانند بسیاری از کارهای Negroid تقسیم می شود

The furrows were ready for planting.

شیارها برای کشت آماده شده بودند.


the deep furrows of the old man's forehead

خطوط ژرف پیشانی پیرمرد


Truck wheels had cut furrows in the muddy field.

چرخ‌های کامیون در دشت گل‌آلود شیار ایجاد کرده بود.


Tractors furrowed the land in parallel lines.

تراکتورها شیارهای موازی در زمین ایجاد می‌کردند.


The forest was furrowed by the crashing airpalne.

هواپیمای در حال سقوط، جنگل را شیار انداخته بود.


Every time there was talk of her sick child, her brow would become furrowed.

هرگاه صحبت از طفل بیمارش می‌شد، پیشانی او چروکیده می‌شد.


A face furrowed by old age.

چهره‌ای که در اثر کهولت چروکیده شده بود.


پیشنهاد کاربران

شیار،
خط گود

A deep furrow has formed in the rock, where water has run over it for centuries

کولیدن.


کلمات دیگر: