1. a teacher's adjunct
کمک معلم
2. she did not want to be a mere adjunct to men
آن زن نمی خواست فقط دستیار مردان باشد.
3. This is an adjunct to the verb.
[ترجمه ترگمان]این یک کمکی به the است
[ترجمه گوگل]این افزودنی به فعل است
4. Physical therapy is an important adjunct to drug treatments.
[ترجمه ترگمان]درمان فیزیکی یک روش مهم برای درمان اعتیاد به مواد مخدر است
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپی یک مکمل مهم در درمان دارو است
5. In grammar, an adjunct is an adverb or adverbial phrase that gives extra information in a sentence.
[ترجمه ترگمان]در دستور زبان، یک بخش قراردادی، عبارت یا عبارت adverbial است که اطلاعات اضافی را در یک جمله ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]در دستور زبان، یک adjunct عبارت قید یا عبارت است که اطلاعاتی را در یک جمله ارائه می دهد
6. On-line instruction is a useful adjunct to the real thing.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل روی خط یک کمکی مفید برای کار واقعی است
[ترجمه گوگل]دستورالعمل در خط به مفاد مفیدی برای چیز واقعی است
7. They were an adjunct to and lubricant for existing activities rather than part of the supplanting of a traditional culture.
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای اینکه بخشی از جایگزینی یک فرهنگ سنتی باشند، برای فعالیت های موجود قراردادی و lubricant بوده اند
[ترجمه گوگل]آنها به جای بخشی از جایگزینی یک فرهنگ سنتی، به فعالیت های موجود افزوده شده و روان کننده آن بودند
8. She tried it, as an adjunct to her high school studies.
[ترجمه ترگمان]به عنوان an که در دبیرستان داشت، آن را امتحان کرد
[ترجمه گوگل]او آن را امتحان کرد، به عنوان یک کمک به مطالعات دبیرستانش
9. It is justified solely as an adjunct to the legislative process.
[ترجمه ترگمان]این کار صرفا به عنوان یک بخش الحاقی به فرآیند قانون گذاری توجیه می شود
[ترجمه گوگل]این تنها به عنوان یک فرایند قانونگذاری موجه است
10. Televised instruction is, at best, a useful adjunct to the real thing.
[ترجمه ترگمان]در بهترین حالت، دستورالعمل Televised می تواند به عنوان یک بخش کمکی مفید برای کار واقعی باشد
[ترجمه گوگل]دستورالعمۀ تلویزیونی در بهترین حالت، یک مفصل مفید برای چیز واقعی است
11. Stephen Buchmann is an adjunct professor of entomology at the University of Arizona, Tucson.
[ترجمه ترگمان]استفن Buchmann استاد adjunct entomology در دانشگاه آریزونا در توسان است
[ترجمه گوگل]استفان بوشمن استاد استاد انستولوژی در دانشگاه آریزونا، توسان است
12. In metonymic use an attribute or necessary adjunct of something is used as a symbolic object in place of the thing itself.
[ترجمه ترگمان]در metonymic از یک ویژگی یا adjunct ضروری چیزی به عنوان یک شی نمادین به جای خود شی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]در metonymic استفاده از ویژگی یا مورد نیاز از چیزی به عنوان یک شی نمادین به جای چیز خود استفاده می شود
13. Parallel to the division of adjunct, we may divide sub-clauses into attributive clauses, predicative clauses and adverbial clauses.
[ترجمه ترگمان]موازی با تقسیم of، ما می توانیم ماده فرعی را به قیود attributive، قیود predicative و قیود adverbial تقسیم کنیم
[ترجمه گوگل]به موازات تقسیم اضافی، ما ممکن است مقادیر زیر را به مقادیر توصیفی، جملات پیش بینی شده و جملات واژهای تقسیم کنیم
14. I hoped I would find the computer course a useful adjunct to my other studies.
[ترجمه ترگمان]امیدوار بودم که بتوانم مسیر کامپیوتر را به عنوان کمکی مفید برای دیگر مطالعات خود پیدا کنم
[ترجمه گوگل]امیدوار بودم دوره ی کامپیوتر را به مطالعات دیگرم اضافه کنم