کلمه جو
صفحه اصلی

exotic


معنی : بیگانه، خارجی، عجیب و غریب
معانی دیگر : غیر محلی، غریبه، (به طور جالب و خوشایند) شگفت انگیز، خارق العاده، کم نظیر، (گیاه شناسی - جانورشناسی) غیربومی، مرموز، خوش رنگ

انگلیسی به فارسی

بیگانه، عجیب‌وغریب، مرموز، خوشرنگ


عجیب و غریب، خارجی، بیگانه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a foreign origin or character.
متضاد: endemic, familiar, indigenous, native
مشابه: alien, foreign, oriental, tropical

- an exotic disease
[ترجمه ترگمان] یک بیماری عجیب و غریب
[ترجمه گوگل] یک بیماری عجیب و غریب
- exotic foods
[ترجمه ترگمان] غذاهای غیر بومی
[ترجمه گوگل] غذاهای عجیب و غریب

(2) تعریف: strikingly or intriguingly unusual.
متضاد: commonplace, conventional, ordinary, unremarkable
مشابه: curious, extraordinary, novel, outlandish, remarkable, romantic

- an exotic theory
[ترجمه ترگمان] یک تئوری عجیب و غریب
[ترجمه گوگل] یک نظریه عجیب و غریب
اسم ( noun )
مشتقات: exotically (adv.), exoticism (n.), exoticness (n.)
• : تعریف: anything rare or of foreign origin.
مترادف: rarity
متضاد: endemic

• foreign; unusual, out of the ordinary
something that is exotic is unusual and interesting because it comes from or is related to a distant country.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] غیربومی، بیگانه (بوم شناسی): به زیستمندی گویند که از ناحیه ای که بطور طبیعی در آن رشد می کرده وارد محیط جدیدی شده است. متضاد: بومی، محلی.
[خاک شناسی] غیر بومی

مترادف و متضاد

بیگانه (صفت)
alien, foreign, strange, exotic, unfamiliar, oversea, only, barbarous, barbarian, peregrine

خارجی (صفت)
alien, out, outside, foreign, strange, exotic, oversea, external, outer, exterior, peripheral, extrinsic, extern, extraneous

عجیب و غریب (صفت)
quizzical, exotic, odd, freakish, rum, peculiar, queer, outlandish, oddball, rococo, screwy, unearthly

not native or usual; mysterious


Synonyms: alien, alluring, avant garde, bizarre, colorful, curious, different, enticing, external, extraneous, extraordinary, extrinsic, far out, fascinating, foreign, glamorous, imported, introduced, kinky, outlandish, outside, peculiar, peregrine, romantic, strange, striking, unfamiliar, unusual, way out, weird


Antonyms: familiar, normal, ordinary, usual


جملات نمونه

local customs as opposed to exotic customs

رسوم محلی در برابر رسوم بیگانه


1. exotic fishes
ماهی های غیربومی

2. exotic plants
گیاهان غیربومی

3. several countries' ambassadors with exotic clothes and looks
سفیران چندین کشور با جامه ها و قیافه های عجیب و غریب

4. local customs as opposed to exotic customs
رسوم محلی در برابر رسوم بیگانه

5. the near east and its exotic music
مشرق زمین و موسیقی شگفت انگیز آن

6. their taste runs more to exotic foods
سلیقه ی آنان به خوراک های عجیب و غریب گرایش بیشتری دارد.

7. they served us delicious and exotic dishes
خوراک های خوشمزه و کم نظیری به ما دادند.

8. There are some exotic words in English language.
[ترجمه ترگمان]برخی کلمات عجیب و غریب در زبان انگلیسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]برخی از کلمات عجیب و غریب در زبان انگلیسی وجود دارد

9. She has a partiality for exotic flowers.
[ترجمه ترگمان]او علاقه اش به گله ای عجیب و غریب را دارد
[ترجمه گوگل]او برای گلهای عجیب و غریب به تنهایی علاقه دارد

10. Market traders display an exotic selection of the island's produce.
[ترجمه ترگمان]تجار بازار یک انتخاب عجیب از محصولات جزیره را به نمایش می گذارند
[ترجمه گوگل]معامله گران بازار یک انتخاب عجیب و غریب از تولید جزیره را نشان می دهند

11. A smuggling racket is killing thousands of exotic birds each year.
[ترجمه ترگمان]هر ساله یک قاچاق قاچاق هزاران پرنده خارجی را می کشد
[ترجمه گوگل]یک راکت قاچاق کشتن هزاران نفر از پرندگان عجیب و غریب در هر سال است

12. He likes the bird with exotic plumage.
[ترجمه ترگمان]اون پرنده رو با پره ای رنگارنگ دوست داره
[ترجمه گوگل]او پرنده را با علف های عجیب و غریب دوست دارد

13. The trade in exotic birds is barbarous and inhumane.
[ترجمه ترگمان]تجارت در پرندگان نادر وحشیانه و غیرانسانی است
[ترجمه گوگل]تجارت پرندگان عجیب و غریب وحشیانه و غیرانسانی است

14. Exotic pets are the in thing right now.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر حیوانات خانگی برای حیوانات خانگی نادر هستند
[ترجمه گوگل]حیوانات خانگی عجیب و غریب در حال حاضر در مورد

15. Exotic pets are the latest status symbol.
[ترجمه ترگمان]این حیوانات خانگی نادر نماد آخرین نماد هستند
[ترجمه گوگل]حیوانات خانگی عجیب و غریب آخرین نماد وضعیت هستند

16. She travels to all kinds of exotic locations all over the world.
[ترجمه ترگمان]او به همه انواع مکان ها در سراسر جهان سفر می کند
[ترجمه گوگل]او به انواع مکان های عجیب و غریب در سراسر جهان سفر می کند

17. He sent a basket of exotic fruit and a card.
[ترجمه ترگمان]یک سبد میوه و یک کارت برایش فرستاد
[ترجمه گوگل]او یک سبد از میوه های عجیب و غریب و یک کارت ارسال کرد

18. Did you go anywhere exotic on vacation this year?
[ترجمه ترگمان]امسال تو تعطیلات عجیب و غریب رفتی؟
[ترجمه گوگل]آیا در سال جاری هر جا عجیب و غریب در تعطیلات بودی؟

several countries' ambassadors with exotic clothes and looks

سفیران چندین کشور با جامه‌ها و قیافه‌های عجیب‌وغریب


the Near East and its exotic music

مشرق‌زمین و موسیقی شگفت‌انگیز آن


exotic fishes

ماهی‌های غیربومی


exotic plants

گیاهان غیربومی


پیشنهاد کاربران

غیر بومی

بیگانه

نا شناخته

غیر معمول

ناآشنا

نابومی

خارق العاده

غیر معمول، ناشناخته ، کمتر استفاده شده

۱ ) غیر بومی
۲ ) خارق العاده

نامتعارف
غیرمتداول
خاص

1 ) غیر بومی
2 ) strange عجیب و غریب

در فیزیک میتونه معنای ناهنجار رو هم داشته باشه.
مثلا Exotic gluons به معنای گلوئون های ناهنجار هست.
یا Exotic hadron به معنای هادرون ناهنجار میشه.

شگرف

شگفت انگیز

Interesting

غیر معمول ( غیر متداول )


کلمات دیگر: