کلمه جو
صفحه اصلی

loosening

انگلیسی به فارسی

سست کردن، نرم کردن، شل کردن، از خشکی در اوردن، لینت دادن، ضعیف کردن


انگلیسی به انگلیسی

• looseness, act of making something less tight; incident of weakening of control or strength

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] سست کردن

جملات نمونه

1. He is loosening the soil in his garden.
[ترجمه ترگمان]دارد خاک باغچه را شل می کند
[ترجمه گوگل]او خاک را در باغش فرو می کند

2. The runners are loosening up before the race.
[ترجمه ترگمان]دوندگان در حال شل شدن قبل از مسابقه هستند
[ترجمه گوگل]دونده ها قبل از مسابقه آزاد می شوند

3. Domestic conditions did not justify a loosening of monetary policy.
[ترجمه ترگمان]شرایط داخلی باعث سست شدن سیاست پولی نشد
[ترجمه گوگل]شرایط داخلی تحریم سیاست پولی را توجیه نکرد

4. The ties that bind them together are loosening.
[ترجمه ترگمان]بندهایی که آن ها را به هم پیوند می دهد شل می شود
[ترجمه گوگل]روابطی که آنها را به هم متصل می کنند، از بین می روند

5. The deputy leader is cautious about loosening the links with the unions.
[ترجمه ترگمان]معاون رهبر در مورد شل شدن روابط با اتحادیه ها محتاط است
[ترجمه گوگل]معاون رهبر در مورد کاهش ارتباط با اتحادیه ها محتاط است

6. Dancers were loosening up before going on stage.
[ترجمه ترگمان]بعد از رفتن به صحنه، هوا داشت شل می شد
[ترجمه گوگل]رقصنده ها قبل از رفتن به صحنه، شل شد

7. The runners are just loosening up before the race.
[ترجمه ترگمان]دوندگان فقط قبل از مسابقه شل می شوند
[ترجمه گوگل]دونده ها فقط قبل از مسابقه آزاد می شوند

8. This knot keeps loosening.
[ترجمه ترگمان]این گرهی باز میشه
[ترجمه گوگل]این گره سست است

9. The torrents are loosening high mountain rocks and soil, and are washing downstream with the gravel tiny flakes of gold.
[ترجمه ترگمان]سیل صخره های بلند کوهستان و خاک را شل می کند و در حال شستن به سمت پایین دست با دانه های ریز ریزش دانه های طلا هستند
[ترجمه گوگل]طوفان ها سنگ های کوه بالا و خاک را از بین می برند و در حال سقوط اند و از شن و ماسه های کوچک طلایی شسته می شوند

10. The result has been some unbundling, loosening and decentralizing of control in some societies and in some organizations on some tasks.
[ترجمه ترگمان]نتیجه بخشی از پراکندگی، شل شدن و کاهش کنترل در برخی از جوامع و برخی از سازمان ها در برخی از کارها بوده است
[ترجمه گوگل]در نتیجه بعضی از جوامع و بعضی از سازمان ها بر برخی از وظایف، برخی از تفکیک، گسستن و عدم تمرکز کنترل وجود دارد

11. I repaired the steel door years ago, loosening the rusted hinges and straightening the guides for the bolt.
[ترجمه ترگمان]من سال ها پیش در فولادی را تعمیر کردم، لولای زنگ زده را باز کردم و راهنمایان را مرتب کردم
[ترجمه گوگل]من سالها پیش درب فولادی را تعمیر کردم، لولهای زنگ زده را لرزاند و راهنماهای پیچش را درست کرد

12. But this was not taken to mean any loosening of the monopoly of political power by the Bolsheviks.
[ترجمه ترگمان]اما این به معنی شل شدن قدرت سیاسی با بلشویک ها بود
[ترجمه گوگل]اما این به معنای هیچ انقباضی انحصار قدرت سیاسی توسط بلشویک ها نبود

13. This created the climate for a degree of loosening of central control on the curriculum in the 1902 Education Act.
[ترجمه ترگمان]این موضوع باعث شد که شرایط برای کاهش کنترل مرکزی بر برنامه درسی در سال ۱۹۰۲ آموزش و پرورش کاهش یابد
[ترجمه گوگل]این امر باعث ایجاد شرایطی برای کنترل درجه حرارت در برنامه درسی در قانون تحصیلات 1902 شد

14. The fund last year changed its charter, loosening the provision that restricted its investment portfolio to 100 percent dividend-paying stocks.
[ترجمه ترگمان]این صندوق در سال گذشته منشور خود را تغییر داد و مقررات مربوط به سرمایه گذاری آن را به ۱۰۰ درصد سهام پرداخت شده محدود کرد
[ترجمه گوگل]این صندوق در سال گذشته منشور خود را تغییر داد و این امر را کاهش داد که مجموعه سرمایه گذاری آن را به 100 درصد سهام تقسیم کرد

پیشنهاد کاربران

تسامح، اعتدال


کلمات دیگر: