کلمه جو
صفحه اصلی

aged


معنی : مسن، سالخورده، پیر، معمر، سالار
معانی دیگر : کلانسال، سالمند، کهنسال، وابسته به پیری، به سن، - ساله، (شراب و پنیر و غیره) رسیده، پرورده، جا افتاده، کهنه

انگلیسی به فارسی

سن، مسن، سالخورده، پیر، معمر، سالار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: being old or advanced in years.
مترادف: elderly, old, senescent
متضاد: young, youthful
مشابه: advanced

(2) تعریف: of or relating to old age.
مترادف: old, olden
متضاد: young, youthful
مشابه: superannuated, timeworn

(3) تعریف: having certain improvements because of age or maturity.
مترادف: mature, ripe
متضاد: young
مشابه: mellow, old

- aged wine
[ترجمه ترگمان] شراب کهنه
[ترجمه گوگل] شراب ساله

(4) تعریف: of or at the age of.

- She is aged ten.
[ترجمه ترگمان] او ده سال دارد
[ترجمه گوگل] او ده ساله است
اسم ( noun )
مشتقات: agedly (adv.), agedness (n.)
• : تعریف: elderly people collectively.
متضاد: young, youth
مشابه: old, old-timers, senior citizens

- health concerns of the aged
[ترجمه ترگمان] نگرانی های بهداشتی سالمندان
[ترجمه گوگل] نگرانی های سلامتی سالمندان

• elderly, old; being a certain number of years old
elderly people collectively
you use aged followed by a number to say how old someone is.
someone or something that is aged is very old.
you can refer to all people who are very old as the aged.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] قدیمی به یک ویژگی توپوگرافی، در مرحله ما قبل آخر رشد و تکامل می گویند، مانند ساحلی که در حال رسیدن به تقلیل به سطح پایه/ اساس/ دریا (سطحی که پائین تر از آن فرسایش بستر رودخانه ممکن نیست، سطح ایستابی ) می باشد.

مترادف و متضاد

Antonyms: new, unripe, young, youthful


مسن (صفت)
aged, elderly, old

سالخورده (صفت)
aged, elderly, old, aging, senile, senescent, hoary

پیر (صفت)
gray, aged, old, senile, senescent, ancient, worm-eaten, doddering, hoar

معمر (صفت)
aged

سالار (صفت)
aged, old

old


Synonyms: age-old, ancient, antediluvian, antiquated, antique, been around, creaky, elderly, getting on, gray, moth-eaten, oldie, over the hill, passé, rusty, senescent, senior citizen, shot, timeworn, venerable, worn, worse for wear


جملات نمونه

an aged man

مرد سالخورده


a boy aged ten

پسری ده ساله


aged wine

شراب کهنه


aged cheese

پنیر پرورده، پنیر کهنه


1. aged cheese
پنیر پرورده،پنیر کهنه

2. aged wine
شراب کهنه

3. an aged man
مرد سالخورده

4. (women) aged sixty and over
(زنان) از شصت سال به بالا

5. the aged
سالخوردگان،پیران

6. a boy aged ten
پسری ده ساله

7. a youth aged 18 years
یک جوان 18 ساله

8. whisky is usually aged in wood
ویسکی معمولا در بشکه ی چوبی به عمل آورده می شود.

9. yes, sorrow has aged him
آری،غصه او را پیر کرده است.

10. your brother has aged a lot
برادرت خیلی پیر شده است.

11. the diamond wedding anniversary of that aged couple
جشن شصتمین سال ازدواج آن زن و شوهر پیر

12. he was insensitive to the needs of his aged father
او نسبت به خواسته های پدر پیرش بی اعتنا بود.

13. About 23% of men and women aged 25 to 34 told researchers they had previously cohabited with a partner without it leading to marriage.
[ترجمه ترگمان]در حدود ۲۳ درصد از مردان و زنان ۲۵ تا ۳۴ سال به محققان گفته اند که قبلا بدون آن که منجر به ازدواج شود با یک شریک زندگی کرده اند
[ترجمه گوگل]حدود 23 درصد از مردان و زنان 25 تا 34 ساله به محققانی گفته اند که قبلا با همسر خود زندگی می کردند بدون اینکه ازدواج کنند

14. Police are looking for a man aged between 30 and 3
[ترجمه ترگمان]پلیس به دنبال مردی بین ۳۰ تا ۳ سال است
[ترجمه گوگل]پلیس به دنبال یک مرد بین 30 تا 3 ساله است

15. They've got one daughter, Isabel, aged
[ترجمه ترگمان]آن ها یک دختر دارند، ایزابل، پیر
[ترجمه گوگل]آنها یک دختر، ایزابل، ساله داشته اند

16. He was aged between 25 and 30, with a medium build and collar-length mousy hair.
[ترجمه ترگمان]او بین ۲۵ تا ۳۰ سال سن داشت و موی کدری داشت
[ترجمه گوگل]او بین 25 تا 30 ساله بود و دارای موی متوسط ​​و طولانی موهایش بود

17. The course is open to children aged 12 and over.
[ترجمه ترگمان]این دوره برای کودکان ۱۲ سال و بالاتر باز است
[ترجمه گوگل]این دوره برای کودکان 12 سال و بالاتر باز است

18. The sick and the aged need our help.
[ترجمه ترگمان]بیماران و سالخوردگان به کمک ما نیاز دارند
[ترجمه گوگل]بیمار و سالمند به کمک ما نیاز دارند

19. She helped take care of her aged grandmother.
[ترجمه ترگمان]او به مادربزرگش کمک کرد تا از مادر بزرگش مراقبت کند
[ترجمه گوگل]او به مراقبت از مادربزرگ سالخورده کمک کرد

اصطلاحات

(women) aged sixty and over

(زنان) از شصت سال به بالا


پیشنهاد کاربران

پیر - سالخورده

پیر شدن

سن و سال دار، موسن

کهنه شدن - از مد افتاده

یه کاربردش به این صورته :

Model Stella Tennant dies suddenly, aged 50
مدل استلا تننت در ۵۰ سالگی دار فانی را وداع گفت ( از دنیا رفت )
Aged 28 در سن ۲۸
Aged 20 در ۲۰ سالگی
معنی دیگش میشه سالخورده و پیر همون old

پس شد :
۱. در سن
۲. پیر

کاربرد اولی بیشتره


کلمات دیگر: