1. Jon's exuberance was irrepressible.
[ترجمه ترگمان]شادی جان مهار نشدنی بود
[ترجمه گوگل]زرق و برق جون ناامید کننده بود
2. Even the rain failed to dampen his irrepressible spirits.
[ترجمه ترگمان]حتی باران هم نمی توانست روحیه irrepressible را از هم پاک کند
[ترجمه گوگل]حتی باران نتوانسته است روحهای غرورآمیزش را خنثی کند
3. The irrepressible Fowler scored two goals.
[ترجمه ترگمان]فاولر irrepressible مهار شده دو گل به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]فاولر ناپاکدار دو گل زد
4. The irrepressible Byrne curled a free kick round the Linfield wall after 15 minutes, but Lamont was equal to it.
[ترجمه ترگمان]برن مهار نشدنی یک ضربه آزاد را بعد از ۱۵ دقیقه به دور دیوار linfield حلقه کرد، اما لامونت با آن برابر بود
[ترجمه گوگل]Byrne در دقیقه 15 یک ضربه آزاد از دروازه Linfield رو به رو کرد، اما Lamont در مسابقه بود
5. She lowered her gaze hastily and found her irrepressible sense of humour surfacing.
[ترجمه ترگمان]با عجله نگاهش را پایین انداخت و احساس کرد که حس شوخ طبعی غیرقابل تحمل ناپذیری وجودش را فرا می گیرد
[ترجمه گوگل]او فشرده نگاه خود را به طرز شتابزده و احساس غرورآمیز خود را از طنز ظاهر شد
6. Her innate and irrepressible sense of humor made it all happen.
[ترجمه ترگمان]حس شوخ طبعی و شوخ طبعی او باعث شد که این اتفاق بیفتد
[ترجمه گوگل]احساس غرور و غرورآمیز او از طنز باعث شد همه این اتفاقات رخ دهد
7. Cyril Shaps, that splendid and irrepressible character actor, David Horovitch and me.
[ترجمه ترگمان]سی رل Shaps، این هنرپیشه عالی و غیرقابل مهار نشدنی، دیوید Horovitch و من
[ترجمه گوگل]شیپور سیریل، بازیگر نقشآفرینی و هیجانانگیز، دیوید هوروویچ و من
8. But the irrepressible Saunders had the final word in the first half.
[ترجمه ترگمان]ولی ساندرز بی اراده کلمه آخر را در نیمه اول گفته بود
[ترجمه گوگل]اما Saunders نامطلوب در نیمه اول کلمه نهایی را داشت
9. But, through the irrepressible machinery of reproduction, its images soon lose the magic of newness and become commonplace.
[ترجمه ترگمان]اما با استفاده از ماشین های مهار نشدنی تولید مثل، تصاویر آن به زودی انرژی تازگی را از دست می دهند و مبتذل می شوند
[ترجمه گوگل]اما، از طریق ماشین آلات تولید ناپذیر قابل تحمل، تصاویر آن به زودی جادو جدیدیت را از دست می دهند و تبدیل به عادت می شوند
10. Even the irrepressible Bean was silent.
[ترجمه ترگمان]همه ساکت بودند
[ترجمه گوگل]حتی باقیمانده بی سر و صدا ساکت بود
11. These civil actions failed to stop the irrepressible hotelier from operating his illegal ferry system.
[ترجمه ترگمان]این اقدامات مدنی نتوانستند مانع از اجرای مهار نشدنی عملیات قایق رانی او شوند
[ترجمه گوگل]این اقدامات مدنی ناتوان مانده است که هتلداران نامناسب را از کارکردن کشتی کشتی غیرقانونی خود متوقف کند
12. But the true believers are an irrepressible group.
[ترجمه ترگمان]اما مومنان واقعی یک گروه مهار نشدنی هستند
[ترجمه گوگل]اما مؤمنان واقعی یک گروه غیر قابل تحمل هستند
13. Compared with the impulsive and irrepressible Ellet, he was rocklike.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با این Ellet سرکش و مهار نشدنی، در مقایسه با rocklike بود
[ترجمه گوگل]در مقایسه با الله تکان دهنده و غیرقابل تحمل، او به سختی مشغول به کار بود
14. All through life he was an irrepressible fund raiser.
[ترجمه ترگمان]در تمام طول عمر او یک مراسم خیریه مهار نشدنی بود
[ترجمه گوگل]همه از طریق زندگی او متحد صندوق غیرقابل تحمیل بود
15. Yes, an irrepressible emotions so deep into our hearts!
[ترجمه ترگمان]بله، احساسات مهار نشدنی چنان در قلب ما نفوذ کرده بود!
[ترجمه گوگل]بله، احساسات غیر قابل تحملی خیلی عمیق در قلب ما!