کلمه جو
صفحه اصلی

dilapidation


معنی : خرابی، ویرانی، سالخوردگی
معانی دیگر : مخروبگی

انگلیسی به فارسی

خرابی، ویرانی


انحطاط، خرابی، ویرانی، سالخوردگی


انگلیسی به انگلیسی

• ruin, disrepair, collapse, deterioration

مترادف و متضاد

ruin


Synonyms: decrepitude, disintegration, disrepair, destruction


خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

ویرانی (اسم)
ruin, desolation, ravage, destruction, demolition, downcast, ruination, destruct, dilapidation

سالخوردگی (اسم)
senescence, senility, dilapidation

جملات نمونه

1. the dilapidation of the caravanseray caused by the farmers' removal of the stones and bricks
ویرانی کاروانسرا به خاطر آنکه روستاییان سنگ ها و آجرهای آن را می کنند و می برند

2. The farmhouse fell into a state of dilapidation.
[ترجمه ترگمان]مزرعه ویران شد
[ترجمه گوگل]مزرعه به حالت تخریب رسیده است

3. Landfenture of dilapidation such as vagarious peak, stelae, cliff, grotto, gorge and deep slit was formed by the falling action of massif formatted of mallve quartz sandstone and carbonate rocks.
[ترجمه ترگمان]Landfenture خرابی از جمله قله vagarious، stelae، صخره، grotto، gorge، gorge و شکاف عمیق با عمل سقوط توده سنگ formatted کوارتز و صخره های کربناته شکل گرفت
[ترجمه گوگل]زمین لرزه ای از انقراض مانند اقیانوس آرام، استلا، صخره، غار، زاگرس و شکاف عمیق بوسیله اقدام به افتادن ماسه سنگی از سنگ ماسه سنگ کوارتز و سنگ های کربناتی تشکیل شده است

4. On other hand, earthquake-triggered dilapidation, landslide, mud-rock flow and so on are also extremely serious.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر خرابی ناشی از زلزله، رانش زمین لغزش، رانش گل و لای و غیره بسیار جدی است
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، تخریب ناشی از زلزله، رانش زمین لغزش، جریان گل گلی و غیره نیز بسیار جدی است

5. Relatively the dilapidation of concrete structure is rather universal. Maintenance and consolidation are very important for the concrete structure's serviceability.
[ترجمه ترگمان]به نسبت خرابی ساختار بتن تقریبا جهانی است تعمیر و نگهداری و تعمیر و نگهداری برای قابلیت استفاده از ساختار بتن بسیار مهم هستند
[ترجمه گوگل]نسبت تخریب ساختار بتن نسبتا جهانی است تعمیر و نگهداری و تثبیت برای ساخت و ساز بتن بسیار مهم است

6. Only so, can the forepart dilapidation of the asphalt road surface be decrease radically to improve the road quality entirely.
[ترجمه ترگمان]تنها به همین دلیل است که خرابی forepart آسفالت جاده آسفالت به طور اساسی کاهش یابد تا کیفیت جاده به طور کامل بهبود یابد
[ترجمه گوگل]فقط به این ترتیب، می تواند فرسودگی پیشانی سطح جاده آسفالت را به طور کلی کاهش دهد تا کیفیت جاده را به طور کامل بهبود بخشد

7. Neglect, dilapidation, storm and fire have gradually reduced it to a rusting hulk, like the rib-cage of a whale.
[ترجمه ترگمان]اگر باز هم از خواب غفلت بیدار شود، باز هم باز هم به صورت یک کشتی شکسته و پوسیده، مثل قفسه سینه یک وال، آن را به یک کشتی شکسته فاسد تبدیل کرده باشد
[ترجمه گوگل]بی توجهی، انقراض، طوفان و آتش، به تدریج آن را به یک گرد و غبار زنگ زده، مانند قفس قفس نهنگ کاهش می دهد

8. Secondly, the purchaser will require the surveyor to assess potential liabilities under repairing obligations in the lease and in particular for dilapidations.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، خریدار به نقشه برداری نیاز دارد تا تعهدات بالقوه را تحت تعمیر تعهدات در اجاره و به خصوص برای dilapidations ارزیابی کند
[ترجمه گوگل]ثانیا، خریدار، مستاجر را برای ارزیابی بدهی های بالقوه تحت تعهدات تعمیر در اجاره نامه و به ویژه برای خرابکاری نیاز دارد

9. Time, weather, and long neglect had taken the piers beyond dilapidation.
[ترجمه ترگمان]گذشت زمان و هوا و غفلت بلند پایه های آن را از خرابی گرفته بود
[ترجمه گوگل]زمان، هوا و بی توجهی طولانی، اجسام را دربرابر انقراض گرفته بودند

10. And so, there is the important meaning on developing research on Pavement dilapidation auto-detection and recognition.
[ترجمه ترگمان]و بنابراین، معنای مهم در توسعه تحقیق در زمینه خرابی سنگ و تشخیص خودکار و شناسایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین، مهم است که در توسعه تحقیقات در مورد تشخیص و تشخیص خودکارآموزی پرده بکارت وجود داشته باشد

11. The MTs use isolated DC/DC module to provide power for dilapidation detectors, avoiding lightning strike.
[ترجمه ترگمان]mts از ماژول DC \/ DC جدا شده برای فراهم کردن برق برای ردیاب های خرابی و اجتناب از زدن صاعقه استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]مدارهای MT استفاده از ماژول های جداگانه DC / DC را برای تأمین انرژی برای آشکارسازهای انقراض، اجتناب از اعتصاب رعد و برق

12. What's more, the bags are moisture-proof, heat-resistant, of high strength and low dilapidation rate.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، کیسه ها، ضد رطوبت، مقاوم در برابر حرارت، مقاومت بالا و نرخ خرابی پایین هستند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، کیسه ها مقاوم در برابر رطوبت، مقاوم در برابر گرما، مقاومت بالا و میزان تخریب کم هستند

13. Based on calculus of variation, the approximate formula of lower rank nature frequencies is deduced for the free RCB with local dilapidation of concrete.
[ترجمه ترگمان]براساس حساب دیفرانسیل و انتگرال، فرمول تقریبی فرکانس های پایین رتبه پایین تر برای the آزاد با خرابی موضعی بتون بدست آمده است
[ترجمه گوگل]بر اساس محاسبه تغییرات، فرمول تقریبی فرکانس های پایین رتبه بندی برای RCB آزاد با تخریب بتن محلی محاسبه می شود

14. Ying Pun, a mine northeast original camp, for the 50 - meter square Tucheng now dilapidation to farmland.
[ترجمه ترگمان]Ying Pun، یک کمپ اصلی شمال شرقی من، برای مساحت ۵۰ متر مربع اکنون ویران شده است و زمین های کشاورزی را ویران می کند
[ترجمه گوگل]یینگ پون، اردوگاه اصلی شمال شرقی شمال، برای 50 متر مربع Tucheng در حال حاضر دچار زلزله به زمین های کشاورزی است

15. The segmented binary images were separated into image tiles, then the proportion value between the cracked pixels and the entire image tile was regarded as the dilapidation degree.
[ترجمه ترگمان]تصاویر دوتایی بخش بندی شده به کاشی های تصویر جدا شدند، سپس مقدار نسبت بین پیکسل های ترک شده و کل کاشی تصویر به عنوان درجه زوال شناخته شد
[ترجمه گوگل]تصاویر باینری جداگانه به کاشی های تصویری تقسیم شدند، سپس مقدار نسبت بین پیکسل های ترک خورده و کل تصویر کاشی به عنوان درجه انقباض در نظر گرفته شد

the dilapidation of the caravanseray caused by the farmers' removal of the stones and bricks

ویرانی کاروان‌سرا به‌دلیل آنکه روستاییان سنگ‌ها و آجرهای آن را می‌کنند و می‌برند


پیشنهاد کاربران

خراب شدن. فاسد شدن
the mill was in a state of dilapidation"

تخریب و هدر رفتن


کلمات دیگر: