کلمه جو
صفحه اصلی

legalistic

انگلیسی به فارسی

قانونی


انگلیسی به انگلیسی

• tending to adhere to the law or to a particular set of rules
legalistic means using, expressing, or understanding the law in a very precise and careful way, often showing excessive attention to its details.

جملات نمونه

1. American institutions tend to be more legalistic than their British counterparts.
[ترجمه امیرعباس قادری پور] موسسات آمریکایی نسبت به همتایان بریتانیایی خود قانونی تر عمل می کنند
[ترجمه اکبری] موسسات آمریکایی معمولا از همتایان بریتانایی خود قانونی تر عمل می کنند.
[ترجمه ترگمان]موسسات آمریکایی تمایل بیشتری نسبت به همتایان انگلیسی خود دارند
[ترجمه گوگل]موسسات آمریکا تمایل بیشتری نسبت به همتایان بریتانیایی خود دارند

2. The Inspector General's office took a severely legalistic view of the incident.
[ترجمه ترگمان]دفتر بازرس کل به شدت به این حادثه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]دفتر بازرس کل یک واقعه بسیار قانونی را در مورد این حادثه دید

3. Why the proliferation of these legalistic creatures in a society that has rarely embraced them?
[ترجمه ترگمان]چرا تکثیر این موجودات legalistic در جامعه ای که به ندرت آن ها را در آغوش گرفته بود؟
[ترجمه گوگل]چرا گسترش این موجودات قانونی در یک جامعه که به ندرت آنها را پذیرفته است؟

4. Initially, the War ment accepted this legalistic definition of slave status.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، دولت این تعریف legalistic از وضعیت برده را پذیرفت
[ترجمه گوگل]در ابتدا، جنگ نظامی، این تعریف قانونی وضعیت برده را پذیرفت

5. The next he is a legalistic prude.
[ترجمه ترگمان] بعدی he legalistic
[ترجمه گوگل]بعد او یک قاعده قانونی است

6. Indeed, Abraham, more cosmopolitan and less legalistic than Moses, became the favourite hero of such concoctions.
[ترجمه ترگمان]در واقع، ابراهیم، که more و cosmopolitan از موزز بود، به عنوان قهرمان برگزیده such برگزیده شد
[ترجمه گوگل]در واقع، ابراهیم، ​​جهانگردان و کمتر قانونی از موسی، تبدیل به قهرمان مورد علاقه این گونه تفکرات شد

7. China is trying a legalistic defence of the sale of the third and fourth reactors at Chasma.
[ترجمه ترگمان]چین در حال تلاش برای دفاع از فروش راکتورهای سوم و چهارم در Chasma است
[ترجمه گوگل]چین در تلاش برای دفاع از قانونی از فروش راکتورهای سوم و چهارم در چاسما است

8. Instead, a purely legalistic attack must be the order from now on.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، حمله کام لا legalistic باید از آن به بعد نظم و ترتیب باشد
[ترجمه گوگل]در عوض، یک حمله کاملا قانونی باید از حالا به بعد باشد

9. But all I've heard is a lot of legalistic double talk and rationalisation.
[ترجمه ترگمان]اما چیزی که من شنیده ام خیلی از legalistic و talk و rationalisation است
[ترجمه گوگل]اما همه چیزهایی که من شنیدم، بحث و گفتگو منطقی و قانونی زیادی است

10. The role of the Lawyer of course was to help in this task by giving interpretation and illumination in a legalistic capacity.
[ترجمه ترگمان]نقش وکیل در این کار با دادن تفسیر و روشن کردن در یک ظرفیت legalistic به این کار کمک می کرد
[ترجمه گوگل]البته وکیل البته این بود که با دادن تفسیر و روشنایی در ظرفیت قانونی، به این کار کمک کند

11. With the United States as its manager, it was an Anglo-Saxon rule-driven, legalistic system.
[ترجمه ترگمان]با ایالات متحده به عنوان مدیر آن، این سیستم یک سیستم Anglo - driven - Saxon بود
[ترجمه گوگل]با ایالات متحده به عنوان مدیرش، این یک نظام قانونی انگلوساکسون بود

12. Union resistance is no excuse for not making profit, nor is it an excuse for long legalistic job descriptions.
[ترجمه ترگمان]مقاومت اتحادیه بهانه ای برای کسب سود نیست و این بهانه ای برای توصیف طولانی مدت کار است
[ترجمه گوگل]مقاومت اتحادیه برای به دست آوردن سود سود عادلانه نیست، و نه بهانه ای برای توصیف شغل قانونی طولانی است

13. Conservative in aim, it was natural for this legislation to emphasise an obsolescent, legalistic definition, and evade contemporary reality.
[ترجمه ترگمان]هدف محافظه کاران در این قانون، تاکید بر تعریف obsolescent، تعریف legalistic و طفره رفتن از واقعیت معاصر بود
[ترجمه گوگل]در این هدف، طبیعی بود که این قانون، بر تعریف ماندگار و قانونی تأکید داشته باشد و از واقعیت معاصر فرار کند

14. The middle-school initiative, as it gathered momentum in the 1960s, was concerned with a great deal more than legalistic terminology.
[ترجمه ترگمان]ابتکار مدرسه متوسطه، که در دهه ۱۹۶۰ افزایش یافت، به مقدار زیادی از اصطلاحات legalistic مربوط بود
[ترجمه گوگل]ابتکار متوسطه، همانطور که در دهه 1960 به دست آورد، در معرض بسیاری از اصطلاحات قانونی بود

15. The other weakness of the social contract model lies in its excessively rational and legalistic nature.
[ترجمه ترگمان]ضعف دیگر مدل قرارداد اجتماعی در ذات عقلانی و legalistic آن نهفته است
[ترجمه گوگل]ضعف دیگر مدل قرارداد اجتماعی، بر اساس ماهیت بیش از حد منطقی و قانونی است

پیشنهاد کاربران

قانون مآب. قانون مآبانه
تظاهر بیش از حد به پیروی از قانون

Adj: صفت

1.
adhering excessively to law or formula
بیش از حد قانونمند بودن
پیروی بیش از حد از قانون

( زیادی به قانون چسبیدن برای پیش بردن راه خود ) !!



2.
concerning adherence to moral law rather than to personal religious faith


کلمات دیگر: