کلمه جو
صفحه اصلی

character assassination


هتک آبرو، از بین بردن آبرو و حیثیت کسی

انگلیسی به انگلیسی

• slander, libel, spreading of vicious rumors about someone
character assassination is the deliberate attempt to destroy someone's reputation by criticizing them in an unfair and dishonest way.

جملات نمونه

1. A full-scale character assassination of the dead woman got underway in the tabloid press.
[ترجمه ترگمان]قتل یک شخصیت تمام عیار یک زن کشته شده در مطبوعات این روزنامه در جریان است
[ترجمه گوگل]ترور شخصیت تمام عیار زن مرده در مطبوعات تابلوئید در جریان است

2. The defence lawyer attempted a character assassination of the witness .
[ترجمه ترگمان]وکیل دفاعی برای ترور این شاهد تلاش کرد
[ترجمه گوگل]وکیل مدافع اقدام به قتل شخصیت شاهد کرد

3. She was a victim of character assassination .
[ترجمه ترگمان]اون قربانی یه ترور شخصیت بود
[ترجمه گوگل]او قربانی قتل شخصیت شد

4. The campaign was accused of character assassination because of its negative ads.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه به دلیل تبلیغات منفی متهم به ترور شخصیت شد
[ترجمه گوگل]کمپین به علت تبلیغات منفی متهم به ترور شخصیت شد

5. There are numerous recent cases of character assassination and reputation assault that would discourage any sane person from accepting high government appointment.
[ترجمه ترگمان]موارد اخیر در مورد ترور شخصیت و تجاوز به شهرت وجود دارد که هر فرد عاقلی را از پذیرش قرار ملاقات بالا منع می کند
[ترجمه گوگل]موارد متعددی از ترور شخصیت و تجاوز به شهرت وجود دارد که از هر شخص معقول از پذیرش انتصابات دولت عالی جلوگیری می کند

6. What he had just heard was character assassination.
[ترجمه ترگمان]آنچه شنیده بود، ترور شخصیت بود
[ترجمه گوگل]چیزی که او تا به حال شنیده بود، ترور شخصیت بود

7. But if character assassination were a crime, there'd be a long list of suspects.
[ترجمه ترگمان]اما اگر ترور شخصیت جنایتی بود فهرست بلندی از مظنون وجود داشت
[ترجمه گوگل]اما اگر ترور شخصیت جرمی باشد، لیستی از مظنونان وجود دارد

8. Those who go in for character assassination create human conflicts and can easily end up as victims.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که برای ترور شخصیت می روند، درگیری های انسانی ایجاد می کنند و به راحتی می توانند به عنوان قربانی به پایان برسند
[ترجمه گوگل]کسانی که برای ترور شخصیت وارد می شوند، منازعات انسانی را ایجاد می کنند و به راحتی می توانند به عنوان قربانیان به پایان برسند

9. Democrats are not innocent in the game of character assassination.
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها در بازی ترور شخصیت بی گناه نیستند
[ترجمه گوگل]دموکراتها در بازی ترور شخصیت بیگناه نیستند

10. But does this justify the character assassination in which Grassley et al have engaged?
[ترجمه ترگمان]اما آیا این مساله ترور شخصیتی را توجیه می کند که گراسلی و همکاران درگیر آن هستند؟
[ترجمه گوگل]اما آیا این ترور شخصیتی را که Grassley و همکارانش درگیر آن هستند، توجیه می کنند؟

11. They have turned character assassination into a state-of-the-art enterprise to get big ratings.
[ترجمه ترگمان]آن ها ترور شخصیتی را به یک شرکت دولتی تبدیل کرده اند تا بتوانند رتبه های بزرگ را کسب کنند
[ترجمه گوگل]آنها ترور شخصیت را به یک موسسه ای مدرن تبدیل کرده اند تا رتبه های بزرگ را بدست آورند

12. And for children, it means being subjected to character assassination between the parents.
[ترجمه ترگمان]و برای کودکان، به معنی قرار گرفتن در معرض ترور شخصیتی بین والدین است
[ترجمه گوگل]و برای کودکان، به این معنی است که ترور شخصیت بین والدین قرار می گیرد

13. Character assassination is a favorite tool of this government.
[ترجمه ترگمان]ترور شخصیت ابزار مورد علاقه این دولت است
[ترجمه گوگل]ترور شخصیت ابزار مورد علاقه این دولت است

14. Are we in the character assassination business or are we in the union business?
[ترجمه ترگمان]آیا ما در کسب وکار ترور شخصیتی داریم یا در کسب وکار اتحادیه هستیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما در کسب و کار ترور شخصیت هستیم یا ما در تجارت اتحادیه هستیم؟

پیشنهاد کاربران

ترور شخصیت



کلمات دیگر: