1. such disparate amusements as fishing and painting
تفریحات کاملا متفاوتی مانند ماهی گیری و نقاشی
2. the three sisters had three disparate personalities
سه خواهر سه شخصیت کاملا متفاوت داشتند.
3. Chalk and cheese are disparate substances.
[ترجمه علی] گچ و پنیر دو ماده کاملا متفاوت هستند.
[ترجمه ترگمان]پنیر و پنیر، مواد متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]گچ و پنیر مواد مخدر هستند
4. The recession has created an atmosphere where disparate groups fraternise in an atmosphere of mutual support.
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی، فضایی را ایجاد کرده است که در آن گروه های نامتجانس در فضایی از حمایت متقابل وجود دارند
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی فضایی ایجاد کرده است که در آن جوامع غیر متمادی در فضای حمایت متقابل فریب می خورند
5. a critical study that aims to cover such disparate forms as Anglo-Saxon poetry and the modern novel.
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه انتقادی که هدف آن پوشش دادن چنین اشکال نامتجانس به عنوان شعر انگلیسی - ساکسون و رمان مدرن است
[ترجمه گوگل]یک مطالعه انتقادی است که با هدف پوشش چنین اشکال متنوع مانند شعر انگلوساکسون و رمان مدرن است
6. The five experiments gave quite disparate results.
[ترجمه ترگمان]این پنج آزمایش نتایج کاملا متفاوتی دادند
[ترجمه گوگل]پنج آزمایش انجام دادند
7. The two cultures were so utterly disparate that she found it hard to adapt from one to the other.
[ترجمه ترگمان]دو فرهنگ کاملا متفاوت بودند که او آن را سخت برای سازگاری با دیگری پیدا کرد
[ترجمه گوگل]دو فرهنگ کاملا متفاوت بودند، که او به سختی می توانست از یکی به دیگری اقتباس کند
8. His immediate priority, though, was to weld a disparate group of men into a cohesive fighting force.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اولویت فوری او، جوش دادن یک گروه متمایز از افراد به یک نیروی مبارزه منسجم بود
[ترجمه گوگل]هرچند اولویت فوری او، جابجایی یک گروه متشکل از مردان به نیروی رزمی مشترک بود
9. They were otherwise a very disparate group of seven.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت گروه بسیار نامتجانس هفت نفر بودند
[ترجمه گوگل]آنها در غیر این صورت یک گروه بسیار متفاوت از هفت نفر بودند
10. Yet there were spasmodic and disparate indications of development in the opposite direction.
[ترجمه ترگمان]با این حال، spasmodic و نشانه های متفاوتی از توسعه در جهت مخالف وجود داشت
[ترجمه گوگل]با این حال، نشانه های اسپاستیک و متفاوتی از پیشرفت در جهت مخالف وجود داشت
11. The shared conference board allows disparate users to simultaneously view and annotate documents and drawings over TCP/IP networks.
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره کنفرانس مشترک به کاربران مختلف اجازه می دهد تا به طور همزمان اطلاعات را به طور همزمان مشاهده کرده و documents و drawings را بر روی شبکه های TCP \/ IP تفسیر کنند
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره کنفرانس مشترک اجازه می دهد تا کاربران غیر مجاز به طور همزمان مشاهده و حاشیه نویسی اسناد و نقشه ها بر روی شبکه های TCP / IP
12. The disparate movements of protest were for a moment united in massive resistance.
[ترجمه ترگمان]جنبش های پراکنده اعتراض برای لحظه ای با مقاومت شدید متحد شدند
[ترجمه گوگل]جنبش های مخالف اعتراض به یک لحظه متحد شدید در مقاومت شدید شد
13. But how would this disparate, lateral movement fit into a linear ideology?
[ترجمه ترگمان]اما چگونه این حرکت نامتجانس و جانبی به یک ایدئولوژی خطی تبدیل خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]اما چگونه این جنبش متضاد، جنبش به یک ایدئولوژی خطی متصل می شود؟
14. Like our oral culture, our society is atomized, disparate and largely obsessed with trivia.
[ترجمه ترگمان]همانند فرهنگ شفاهی ما، جامعه ما بسیار پراکنده، پراکنده و عمدتا نسبت به موارد دیگر درگیر است
[ترجمه گوگل]مانند فرهنگ دهان و دندان ما، جامعه ما تمیز، متفرق و عمدتا وسواس با چیزهای بی اهمیت است
15. The duke's local supporters in East Anglia appear not only disparate but also relatively insignificant.
[ترجمه ترگمان]حامیان محلی دوک در شرق Anglia نه تنها متفاوت هستند، بلکه نسبتا بی اهمیت هستند
[ترجمه گوگل]حامیان محلی دوک در شرق انگلیس نه تنها تفاوت دارند، بلکه نسبتا ناچیز هستند