1. akbar cleared his throat and gabbled through his prayer
اکبر سینه ی خود را صاف کرد و دعای خود را جویده جویده ادا کرد.
2. he cleared his throat
او سینه اش را (یا گلویش را) صاف کرد.
3. he cleared the fence with a running jump
او در حالی که می دوید از روی حصار پرید.
4. he cleared the flowerbed in one bound
با یک جهش از روی باغچه پرید.
5. he cleared the misunderstanding
او سو تفاهم را رفع کرد.
6. he was cleared of all charges
او از همه ی اتهامات مبری شناخته شد.
7. his apology cleared the air
پوزش او وضع را آرام کرد.
8. the barge cleared the bridge
کشتی از (زیر) پل رد شد.
9. the cargo cleared the customs
محموله از گمرک گذشت (ترخیص شد).
10. the fog cleared
مه از بین رفت.
11. the horse cleared the hurdle
اسب از روی مانع پرید.
12. the project cleared the committee
طرح از کمیته گذشت،طرح به تصویب کمیته رسید.
13. the sky cleared and the sun shone
آسمان باز شد و خورشید درخشید.
14. after dinner, we cleared away the dishes
پس از شام ظرف ها را جمع کردیم.
15. The railway track will have to be cleared of vegetation if it is to be used again.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار است دوباره استفاده شود خط آهن از پوشش گیاهی پاک سازی خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر مجددا استفاده شود، مسیر راه آهن باید از پوشش گیاهی پاک شود
16. A whiff of fresh air cleared his head.
[ترجمه ترگمان]رایحه هوای تازه سرش را صاف کرد
[ترجمه گوگل]صدای هوای تازه صدای او را پاک کرد
17. The waitress had cleared away the plates and brought coffee.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت بشقاب را پاک کرده و قهوه آورده بود
[ترجمه گوگل]پیشخدمت پاکت ها را پاک کرد و قهوه را آورد
18. Matthew coughed and cleared his throat.
[ترجمه ترگمان] متیو \"سرفه کرد و گلوش رو صاف کرد\"
[ترجمه گوگل]متی سرفه کرد و گلویش را پاک کرد
19. The rain cleared the air, and the grass smelt fresh and sweet.
[ترجمه ترگمان]باران هوا را صاف کرد و علف ها بوی خوش و شیرین می داد
[ترجمه گوگل]باران هوا را پاک کرد و چمن تازه و شیرین ذوب شد
20. I've cleared out all that old junk in the attic.
[ترجمه ترگمان]من همه اون خرت و پرت ها رو تو اتاق زیر شیروونی پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من تمام این ناپاک های قدیمی را در اتاق زیر شیروانی پاک کردم