1. Preachers can talk but never teach, Unless they practise what they preach.
[ترجمه ترگمان]واعظان می توانند حرف بزنند، اما هرگز تدریس نمی کنند مگر آنکه آنچه را که موعظه می کنند تمرین کنند
[ترجمه گوگل]پیشگامان می توانند صحبت کنند اما هرگز تدریس نکنند، مگر اینکه آنها چیزی را که موعظه می کنند تمرین کنند
2. The students paired off to practise their conversational skills.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان با هم جفت شدند تا مهارت های محاوره ای خود را تمرین کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان به خاطر تمرین مهارت های مکالمه خود به یکدیگر متصل می شوند
3. Practise reversing the car into the garage.
[ترجمه ترگمان]Practise ماشین را به گاراژ هدایت کرد
[ترجمه گوگل]تمرین چرخاندن ماشین را به گاراژ
4. For most citizens, liberty means the freedom to practise their religious or political beliefs.
[ترجمه Mahdi] برای بیشتر شهروندان آزادی به معنی آزادی عمل و انجام مسائل مذهبی و سیاسی است
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از شهروندان، آزادی به معنی آزادی برای انجام اعتقادات مذهبی یا سیاسی است
[ترجمه گوگل]برای اکثر شهروندان آزادی به معنی آزادی عمل به عقاید مذهبی یا سیاسی است
5. Find a partner and practise these new dance steps.
[ترجمه ترگمان]یک شریک پیدا کنید و این مراحل رقص جدید را تمرین کنید
[ترجمه گوگل]پیدا کردن یک شریک و تمرین این مراحل جدید رقص
6. A lot of couples now practise contraception.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زوج ها در حال حاضر روش های جلوگیری از بارداری را تمرین می کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بسیاری از زوج ها اقدام به جلوگیری از بارداری می کنند
7. He used to practise usury frequently.
[ترجمه ترگمان]غالبا ربا را به کار می برد
[ترجمه گوگل]او اغلب به رعایت مقررات عمل می کند
8. You need to practise every day.
[ترجمه ترگمان]تو باید هر روز تمرین کنی
[ترجمه گوگل]شما باید هر روز تمرین کنید
9. In the 1930s he was forbidden to practise his profession.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۳۰ به او اجازه داد حرفه خود را تمرین کند
[ترجمه گوگل]او در دهه 1930 ممنوع الخروج شد
10. My son is always unwilling to practise upon the piano as regularly as he should have done.
[ترجمه ترگمان]پسرم همیشه حاضر نیست مثل همیشه روی پیانو تمرین کند
[ترجمه گوگل]پسرم همیشه تمایلی به تمرین بر روی پیانو ندارد، همان طور که او باید انجام دهد
11. He usually wants to practise his English on me.
[ترجمه ترگمان]او معمولا می خواهد زبان انگلیسی اش را تمرین کند
[ترجمه گوگل]او معمولا میخواهد انگلیسی را در من تمرین کند
12. It will be a splendid opportunity to practise your Spanish.
[ترجمه ترگمان]این فرصت خوبی است که اسپانیایی خود را تمرین کنی
[ترجمه گوگل]این یک فرصت عالی برای تمرین اسپانیایی خواهد بود
13. Knowledge is a measure, but practise is the key to it.
[ترجمه ترگمان]دانش یک تدبیر است، اما تمرین کلید آن است
[ترجمه گوگل]دانش اندازه گیری است، اما تمرین کلید آن است
14. Our income has decreased and now we must practise strict economy.
[ترجمه ترگمان]درآمد ما کاهش یافته است و اکنون باید اقتصاد جدی را تمرین کنیم
[ترجمه گوگل]درآمد ما کاهش یافته است و اکنون ما باید اقتصاد سختگیرانه را انجام دهیم