کلمه جو
صفحه اصلی

pulchritude


معنی : خوش اندامی، قشنگی، زیبایی
معانی دیگر : خوشگلی

انگلیسی به فارسی

زیبایی، خوش اندامی، قشنگی


انگلیسی به انگلیسی

• external beauty; glory

اسم ( noun )
• : تعریف: physical beauty or attractiveness.
مترادف: beauty, loveliness
مشابه: glamour, prettiness, sex appeal

مترادف و متضاد

خوش اندامی (اسم)
elegance, grace, airiness, gracefulness, daintiness, eurhythmy, pulchritude

قشنگی (اسم)
beautification, pulchritude

زیبایی (اسم)
elegance, grace, beauty, seeming, glee, pulchritude, sheen, concinnity

beauty


Synonyms: adorableness, allure, allurement, attraction, elegance, exquisiteness, glamor, good looks, handsomeness, loveliness, physical attractiveness, prettiness, shapeliness


جملات نمونه

1. Her youngster and pulchritude could expose her to danger .
[ترجمه ترگمان]youngster و pulchritude او را در معرض خطر قرار می دادند
[ترجمه گوگل]کودک و نوجوانش او را به خطر می اندازد

2. Her dress shows her pulchritude to advantage.
[ترجمه ترگمان]لباسش نشون میده که pulchritude به نفع خودشه
[ترجمه گوگل]لباس او را نشان می دهد pulchritude خود را به نفع

3. The woman done not don't love of pulchritude, to own face base"spiteful hand" like this also need equal prowess.
[ترجمه ترگمان]این زن به pulchritude نیز علاقه ندارد و به خودی خود به شجاعت برابر نیاز دارد
[ترجمه گوگل]زن انجام ندادن از پولشیری را دوست ندارد، دست خود را به چهره پایه 'مانند این نیز نیاز به ضعف برابر است

4. From waste and death comes such incredible pulchritude. One of life's mysteries to ponder, I guess!
[ترجمه ترگمان]از هدر رفتن و مرگ، چنین pulchritude باور نکردنی به دست می آید فکر کنم یکی از اسرار زندگی باشه
[ترجمه گوگل]از زباله ها و مرگ، چنین ناخوشایندی رخ می دهد من حدس می زنم یکی از رمز و رازهای زندگیمون

5. Meanwhile, the lonely pulchritude shows too much emotional impulses that lure our feelings.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، pulchritude تنها انگیزه های عاطفی زیادی را نشان می دهد که احساسات ما را به دام می اندازد
[ترجمه گوگل]در ضمن، خلط تنهایی تنها نشانهای از احساسات احساسی را نشان می دهد که احساسات ما را جذب می کند

6. This pulchritude hangs from the side wall of a bombard house.
[ترجمه ترگمان]این pulchritude از دیواره کنار یه خونه bombard فاصله داره
[ترجمه گوگل]این پلک زدن از دیواره جانبی یک خانه بمباردار آویزان است

7. Loneliness should actually be the most beautiful flower blooming in the abyss of the mind, which entrenches into soil of loneliness, enjoying the growth and pulchritude by itself.
[ترجمه ترگمان]تنهایی واقعا باید زیباترین گل باشد که در حفره ذهن شکوفه می دهد، که به خاک تنهایی تبدیل می شود و از رشد و رشد خود لذت می برد
[ترجمه گوگل]تنبلی در واقع باید زیباترین گل در شکوفه های ذهنی باشد که به خاک تنهایی نفوذ می کند، از رشد و رشد خود به خودی خود لذت می برد

8. LEO : person can be vain, so a gift that reflects that dramatic personality and stunning fleshly pulchritude works over best: Try jewelry, raiment or tickets to the building.
[ترجمه ترگمان]LEO: فرد می تواند بی هوده باشد، بنابراین یک هدیه که منعکس کننده آن شخصیت نمایشی و pulchritude fleshly fleshly است بیش از همه کار می کند: جواهرات، لباس و یا بلیط برای ساختمان را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]LEO شخص می تواند بیهوده باشد، بنابراین هدیه ای است که این شخصیت دراماتیک را نشان می دهد و خلق و خوی خیره کننده ای که در آن به کار می رود، بهترین کار را برای طلا و جواهر، لباس و یا بلیط به ساختمان می دهد

9. In my eyesight jumped into the Marktkirche in baroque style. I thought it was a beauteous exist beyond religious belief and its pulchritude stopped me from pondering any more.
[ترجمه ترگمان]در دید من، سبک باروک به سبک باروک گرایید من فکر می کردم که این مکان بسیار زیبا و ماورای باور مذهبی است و pulchritude آن مرا از فکر کردن به هر چیز دیگری منع می کند
[ترجمه گوگل]در بینایی من به Marktkirche در سبک باروک پرید من فکر کردم این زیبایی وجود دارد که فراتر از اعتقادات مذهبی وجود داشته باشد و کمبود آن، من را از فهمیدن بیشتر جلوگیری می کند

پیشنهاد کاربران

خوش تیپی. زیبایی


کلمات دیگر: