کلمه جو
صفحه اصلی

cohabitation


معنی : جماع، زندگی باهم
معانی دیگر : زندگی باهم، جماع

انگلیسی به فارسی

زندگی باهم، جماع


انگلیسی به انگلیسی

• living together as husband and wife; condition of sharing the same living space

مترادف و متضاد

جماع (اسم)
cohabitation, sexual intercourse, copulation, sexual relations, coition, coitus

زندگی باهم (اسم)
cohabitation

جملات نمونه

1. the cessation of cohabitation of man and wife.
[ترجمه ترگمان]قطع زندگی با زن و شوهر
[ترجمه گوگل]توقف همسویی مرد و همسر

2. The duration of cohabitation, however, has remained virtually unchanged.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مدت هم زیستی تقریبا بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه گوگل]با این حال، طول عمر باقی مانده تقریبا بدون تغییر بوده است

3. Cohabitation between marriages has also grown in popularity.
[ترجمه ترگمان]ازدواج بین ازدواج نیز افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]زندگی مشترک بین ازدواج نیز محبوبیت فراوانی یافته است

4. Siemens with sand in the cohabitation, babe gradually dissatisfaction acquisitiveness, start sand girl recalls the boa.
[ترجمه ترگمان]زیمنس با ماسه در زندگی، به تدریج و به تدریج با شور و شوق می درخشد، دختر شنی شروع به یادآوری مار بوا می کند
[ترجمه گوگل]زیمنس با شن و ماسه در زندگی مشترک، شخص ساده و معصوم به تدریج نارضایتی، شروع شن و ماسه دختر یادآوری boa

5. Unit 13 Cohabitation: Trial Marriage or Lack of Commitment?
[ترجمه ترگمان]واحد ۱۳: ازدواج محاکمه یا عدم تعهد؟
[ترجمه گوگل]سؤال 13- ازدواج یا عدم تعهد؟

6. Aiva Jasilioniene, an academic specialising in marriage and cohabitation studies, helped produce the report for the Max Planck Institute in Rostock, Germany.
[ترجمه ترگمان]Aiva Jasilioniene، دانشگاهی متخصص در زمینه ازدواج و هم زیستی، به تولید گزارش موسسه ماکس پلانک در روستوک آلمان کمک کرد
[ترجمه گوگل]Aiva Jasilioniene، یک متخصص در زمینه مطالعات ازدواج و همپوشانی، این گزارش را برای موسسه ماکس پلانک در روستوک (آلمان) تهیه کرد

7. In the boundless vast sea of books, cohabitation, will rush out a variety of porn.
[ترجمه ترگمان]در دریای بیکران کتاب ها، زندگی زناشویی، انواع مختلفی از فیلم های پورن را بیرون می کشند
[ترجمه گوگل]در دریای گسترده بی حد و حصر کتاب ها، زندگی مشترک، انواع مختلفی از پورنو را می شکند

8. Cohabitation produced virtually invisible pressure, so he has repressed into physiological psychology of repression.
[ترجمه ترگمان]Cohabitation عملا فشار نامریی را تولید می کند، به همین دلیل در روانشناسی فیزیولوژیکی سرکوب سرکوب شده است
[ترجمه گوگل]زندگی مشترک باعث فشار عمیقا نامرئی شد، بنابراین او به روانشناسی فیزیولوژیکی سرکوب سرکوب شد

9. The fastest growth in cohabitation is among the over - 50 set.
[ترجمه ترگمان]سریع ترین رشد در زندگی مشترک بین ۵۰ تا ۵۰ سال است
[ترجمه گوگل]سریع ترین رشد در همسویی در میان بیش از 50 مجموعه است

10. The obligation of cohabitation of spouses is the basis of marital rights.
[ترجمه ترگمان]وظیفه هم زیستی زن پایه و اساس حقوق زناشویی است
[ترجمه گوگل]تعهد همکاری همسران مبتنی بر حقوق زناشویی است

11. Unmarried cohabitation has been under the adjustment of legislations, among which, the most important production is the civil union legislation.
[ترجمه ترگمان]اگر زندگی مشترک تحت تنظیم قوانین باشد، مهم ترین تولید، قوانین اتحادیه مدنی است
[ترجمه گوگل]همسایه ازدواج کرده است تحت تنظیم قوانین، که در میان آن، مهم ترین تولید قانون های اتحادیه مدنی است

12. The last event in this history of human-louse cohabitation was the transfer of the gorilla's Phthirus louse to people.
[ترجمه ترگمان]آخرین رویداد در این تاریخ هم زیستی انسان - شپش تبدیل of به مردم است
[ترجمه گوگل]آخرین رویداد در این سابقه زندگی مشترک با انسانی انسانی، انتقال گلیلا فتریک به انسان بود

13. There have been great changes in the patterns of marriage, divorce and cohabitation.
[ترجمه ترگمان]تغییرات بزرگی در الگوهای ازدواج، طلاق و هم زیستی وجود داشته است
[ترجمه گوگل]تغییرات زیادی در الگوهای ازدواج، طلاق و همسو بودن وجود دارد

14. The decline in marriage has been offset by a rise in cohabitation.
[ترجمه ترگمان]کاهش ازدواج با یک افزایش در هم زیستی جبران شده است
[ترجمه گوگل]کاهش در ازدواج با افزایش همزیستی جبران شده است

15. From 1993 to 199 a conservative legislative majority produced a second period of cohabitation.
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹ قانون گذار محافظه کار، دوره دوم هم زیستی را به وجود آوردند
[ترجمه گوگل]از سال 1993 تا سال 199 یک اکثریت قانونی محافظه کار دوره دوم زندگی مشترک را ایجاد کرد

پیشنهاد کاربران

هم باشی

هم زیستی

این واژه امروزه به معنای هم باشی و به عنوان یک اصطلاح در فرهنگ سیاسی جهان مطرح است و ازوظایف و مأموریت های اصلی سازمان ملل است.
طبق آمارهای ارائه شده توسط سازمان ملل در حال حاضر بسیاری از کشورهای جهان بویژه در غرب تحت تأثیر تبعیت از فرهنگ منخط زنازادگی یا هم باشی با مشکل حلال زادگی مواجه هستند. فیلم بازی تاج و تخت نیز بر اساس همین منطق ساخته و متأسفانه با استقبال شدید مردم در جهان روبرو شد

زندگی باهم

هم خانگی
ازدواج سفید

زندگی مشترک بدون ازدواج

ازدواج نامشروع

cohabitation ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: هم باشی
تعریف: [باستان‏شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل] وضعیتی که در آن، دو حزب سیاسی مخالف، برای ادارۀ کشور، بدون تشکیل ائتلاف ناگزیر از همکاری با یکدیگرند|||[علوم سلامت] وضعیتی که در آن دو نفر با یکدیگر به عنوان شریک جنسی و خانوادگی زندگی می کنند بدون آنکه ازدواج کرده باشند


کلمات دیگر: