معنی : شادی، نشاط، خوشی، طرب، سرور، خوشحالی، عیش، شنگی
معانی دیگر : خنده و شادی، شادمانی
mirth
معنی : شادی، نشاط، خوشی، طرب، سرور، خوشحالی، عیش، شنگی
معانی دیگر : خنده و شادی، شادمانی
انگلیسی به فارسی
خوشی، خوشحالی، نشاط، شادی، عیش، شنگی
خوشحالی، نشاط، عیش، طرب، شادی، خوشی، شنگی، سرور
انگلیسی به انگلیسی
• happiness, jolliness, merriness, gaiety
mirth is amusement and laughter; a literary word.
mirth is amusement and laughter; a literary word.
مترادف و متضاد
شادی (اسم)
airiness, happiness, rejoicing, jubilation, gaiety, glee, mirth, caper, curvet, exultation, gala, pleasance, joyance
نشاط (اسم)
alacrity, esprit, vivacity, exhilaration, mirth, merriment, spree, hilarity, jazz, splore
خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock
طرب (اسم)
mirth, delight, joy, cheerfulness, joviality, jollification
سرور (اسم)
master, chief, leader, mirth, delight, joy, cheerfulness, prince
خوشحالی (اسم)
satisfaction, euphoria, glee, mirth, gladness
عیش (اسم)
mirth, pleasure, luxury, jollity, living in pleasure, pleasance
شنگی (اسم)
mirth
great joy
Synonyms: amusement, cheer, cheerfulness, convulsions, entertainment, festivity, frivolity, frolic, fun, gaiety, gladness, glee, happiness, hilarity, hysteria, hysterics, jocularity, jocundity, jollity, joviality, joyousness, kicks, laughs, laughter, levity, lightheartedness, merriment, merrymaking, pleasure, rejoicing, revelry, sport, whoopee
Antonyms: blues, depression, distress, sadness, unhappiness
جملات نمونه
1. That caused considerable mirth amongst pupils and sports masters alike.
[ترجمه ترگمان]این باعث خوشحالی بچه ها و استادان ورزشی شد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که در میان دانش آموزان و استادان ورزشی به طور یکسان خوشبختی ایجاد شود
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که در میان دانش آموزان و استادان ورزشی به طور یکسان خوشبختی ایجاد شود
2. Murray Pick's hollow laugh had no mirth in it.
[ترجمه ترگمان]خنده میان تهی مری هیچ لذتی در آن نداشت
[ترجمه گوگل]خنده توخالی Murray Pick در آن نداشت
[ترجمه گوگل]خنده توخالی Murray Pick در آن نداشت
3. Her body began to shake with mirth.
[ترجمه ترگمان]بدنش از خنده لرزید
[ترجمه گوگل]بدنش شروع به آرام شدن کرد
[ترجمه گوگل]بدنش شروع به آرام شدن کرد
4. The little girl burbled with mirth.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک با شادی سر تکان می داد
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو با خوشحالی
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو با خوشحالی
5. His mind was boiling with mirth,fear and pride.
[ترجمه ترگمان]ذهنش از شادی، ترس و غرور می جوشید
[ترجمه گوگل]ذهنش با ذلت، ترس و افتخار جوش آورد
[ترجمه گوگل]ذهنش با ذلت، ترس و افتخار جوش آورد
6. The performance produced much mirth among the audience.
[ترجمه ترگمان]نمایش باعث خنده حضار شد
[ترجمه گوگل]این عملکرد باعث خوشحالی در بین مخاطبان شد
[ترجمه گوگل]این عملکرد باعث خوشحالی در بین مخاطبان شد
7. Her funny costumecaused much mirth among the guests.
[ترجمه ترگمان]خنده های خنده دار او در میان مهمانان بسیار نشاط انگیز بود
[ترجمه گوگل]جادوگر خنده دار او را در میان مهمانان بسیار خوشحال کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر خنده دار او را در میان مهمانان بسیار خوشحال کرد
8. She thought my mirth improper.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که شادی من غلط است
[ترجمه گوگل]او فکر من را نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]او فکر من را نادیده گرفت
9. The announcement was greeted with much hilarity and mirth.
[ترجمه ترگمان]این خبر با شوق و شعف فراوان استقبال شد
[ترجمه گوگل]اعلامیه با خنده و خوشحالی بسیار خوشحال شد
[ترجمه گوگل]اعلامیه با خنده و خوشحالی بسیار خوشحال شد
10. Our companions in this journey should be mirth, tranquillity and enthusiasm and we will never be bored.
[ترجمه ترگمان]رفقای ما در این سفر باید شادی، آرامش و شور و شوق را تحمل کنند و ما هرگز کسل نخواهیم شد
[ترجمه گوگل]همراهان ما در این سفر باید خوشبختی، آرامش و شور و شوق باشد و هرگز خسته نخواهیم شد
[ترجمه گوگل]همراهان ما در این سفر باید خوشبختی، آرامش و شور و شوق باشد و هرگز خسته نخواهیم شد
11. We all sprouted up in these valleys of mirth.
[ترجمه ترگمان]همه ما در این دره ها از شادی جوانه زدیم
[ترجمه گوگل]همه ما در این دره های رحمت پرورش یافتیم
[ترجمه گوگل]همه ما در این دره های رحمت پرورش یافتیم
12. He was taken with little squalls of mirth that subsided, each more quickly than the last.
[ترجمه ترگمان]هر دو به سرعت هر کدام سریع تر از آخرین شب پیش رفتند
[ترجمه گوگل]او با شکارهای کوچکی از یک فروپاشی فرو میرفت که هر روز سریعتر از گذشته بود
[ترجمه گوگل]او با شکارهای کوچکی از یک فروپاشی فرو میرفت که هر روز سریعتر از گذشته بود
13. The mirth poured out of him.
[ترجمه ترگمان]شادی از او رخت بر بست
[ترجمه گوگل]رحمت از او ریخت
[ترجمه گوگل]رحمت از او ریخت
14. Shrieks of mirth issued from her wide-open mouth, and flecks of foam appeared upon her lips.
[ترجمه ترگمان]صدای خنده از دهانش خارج شد و قطره های آب دهانش روی لب هایش ظاهر شد
[ترجمه گوگل]گریه های عجیب و غریب که از دهان گسترده اش منتشر شده و از کف آن بر روی لب های او ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]گریه های عجیب و غریب که از دهان گسترده اش منتشر شده و از کف آن بر روی لب های او ظاهر می شود
15. His egg-shaped body shook with his mirth, and the Model T rocked from side to side.
[ترجمه ترگمان]بدن His با نشاط تکان خورد و مدل تی از کنارش تکان خورد
[ترجمه گوگل]بدن او به شکل تخم مرغ با رضایت او تکان می خورد، و مدل T از طرف به طرف درهم شکست
[ترجمه گوگل]بدن او به شکل تخم مرغ با رضایت او تکان می خورد، و مدل T از طرف به طرف درهم شکست
پیشنهاد کاربران
شادی. نشاط
his six - foot frame shook with mirth
his six - foot frame shook with mirth
کلمات دیگر: