کلمه جو
صفحه اصلی

slapdash


معنی : پوشش تگرگی، ناگهان، بی پروا، عجول وبی دقت
معانی دیگر : کار سردستی، کاری که با شتاب و بی دقتی انجام شود، غفلتا، عینا، کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند

انگلیسی به فارسی

عجول وبی دقت، بی پروا، ناگهان، غفلتا، عینا، کاریکه سرسری یا از روی بیپروایی انجام دهند، پوشش تگرگی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: hastily and haphazardly.
متضاد: meticulously, painstakingly
صفت ( adjective )
• : تعریف: hasty and haphazard.
متضاد: meticulous, painstaking, rigorous
مشابه: perfunctory, slipshod

• hurried, careless
in a careless or hurried manner
something that is slapdash is done quickly and carelessly, without much thinking or planning; an informal word.

مترادف و متضاد

پوشش تگرگی (اسم)
slapdash

ناگهان (صفت)
unaware, slapdash, taken aback

بی پروا (صفت)
adventurous, reckless, unscrupulous, heady, headlong, audacious, brave, bold, confident, foolhardy, fearless, dashing, rash, heedless, daredevilish, insouciant, hare-brained, inconsiderate, impetuous, incautious, irregardless, unadvised, slapdash, temerarious

عجول و بی دقت (صفت)
slapdash

careless


Synonyms: clumsy, haphazard, hasty, heedless, improvident, irresponsible, lackadaisical, lax, messy, negligent, nonchalant, reckless, slipshod, sloppy


جملات نمونه

1. Malcolm's work methods appear amazingly slapdash.
[ترجمه ترگمان]روش های کاری مالکوم به طور شگفت آوری به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]روش های کار مالکوم به نظر می رسد شگفت آور است

2. She has a very slapdash approach to keeping accounts.
[ترجمه ترگمان]او رویکرد بسیار slapdash برای نگهداری حساب ها دارد
[ترجمه گوگل]او یک رویکرد بسیار اسلپادش برای نگهداری حساب ها دارد

3. Slapdash weeklies at the supermarket checkout line move by the millions circulating gossip, lies, innuendo and scandal.
[ترجمه ترگمان]هفته نامه های slapdash در خط تلفن سوپر مارکت ها، با میلیون ها شایعه، دروغ، innuendo و رسوایی حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]هفته نامه Slapdash در خط پرداخت سوپرمارکت، توسط میلیونها نفر از شایعات در حال پخش، دروغ، ناامیدی و رسوایی حرکت می کند

4. The program is just a slapdash mix of old, tired ideas.
[ترجمه ترگمان]این برنامه فقط ترکیبی از ایده های قدیمی و قدیمی است
[ترجمه گوگل]این برنامه فقط ترکیبی از ایده های قدیمی و خسته است

5. Corrupt local bureaucracies and slapdash building pushed up the Turkish toll.
[ترجمه ترگمان]دولت فاسد محلی و ساختمان slapdash تلفات ترک ها را تحت فشار قرار دادند
[ترجمه گوگل]دولت بوروکراسی محلی و ساختمان سلبدار، فساد اداری را تحمل می کند

6. The shelves were put up slapdash.
[ترجمه ترگمان]ناگهان قفسه ها از جا کنده شد
[ترجمه گوگل]قفسه ها به صورت slapdash قرار داده شدند

7. He's always slapdash in his work.
[ترجمه ترگمان]او همیشه در کارش متعجب است
[ترجمه گوگل]او همیشه در کار خود مشغول خندیدن است

8. He gets his work done quickly, but he's very slapdash.
[ترجمه ترگمان]او کارش را به سرعت انجام می دهد، اما غفلتا این کار را کرده است
[ترجمه گوگل]او کار خود را به سرعت انجام می شود، اما او بسیار slapdash

9. With modern technology there is no excuse for this kind of slapdash remastering.
[ترجمه ترگمان]با تکنولوژی مدرن هیچ توجیهی برای این نوع of وجود ندارد
[ترجمه گوگل]با استفاده از تکنولوژی مدرن، برای این نوع بازسازی slapdash، هیچ بهانه ای وجود ندارد

10. They have started a high - profile campaign to raise standards and punish slapdash manufacturers.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک کمپین پر زرق و برق را آغاز کرده اند تا استانداردها را بالا ببرند و تولیدکنندگان slapdash را مجازات کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک کمپین برجسته را برای بالا بردن استانداردها و مجازات سازندگان اسلپادش آغاز کرده اند

پیشنهاد کاربران

بی دقت

بی دقت و با عجله انجام دادن
He gave a slapdash performance


کلمات دیگر: