کلمه جو
صفحه اصلی

insider


معنی : کارمند داخلی، محرم راز
معانی دیگر : وارد در مکان یا گروه بخصوص، خودی، خودمانی

انگلیسی به فارسی

کارمند داخلی، خودی، خودمانی، محرم راز


خودی، کارمند داخلی، محرم راز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one with privileged knowledge or access to it.

- As an insider, he knew what really happened that night.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یکی از افراد داخلی اون میدونست که اون شب واقعا چه اتفاقی افتاد
[ترجمه گوگل] به عنوان یک شخص ثالث، او می دانست که آن شب واقعا چه اتفاقی افتاد

(2) تعریف: one who belongs, as to a certain place or group.
متضاد: outsider

• one who belongs to a certain group or place; one who has access to privileged information
an insider is someone who is involved in a situation and who knows more about it than other people.
insider dealing is the practice of illegally buying or selling shares on the stock market for profit when you know more about a particular company than other people, often because you are involved with it in some way.

مترادف و متضاد

کارمند داخلی (اسم)
insider

محرم راز (اسم)
insider

جملات نمونه

1. Insider dealing has been called a victimless crime.
[ترجمه ترگمان]سر و کار داخلی یک جرم بدون قربانی نامیده شده است
[ترجمه گوگل]خرید و فروش خودی یک جنایت بدون قربانی است

2. One insider who has seen the report said it was pretty jaw-dropping stuff.
[ترجمه ترگمان]یکی از افراد داخلی که گزارش رو دیده بود گفت که این کار فک - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]یک فرد ناشناس که این گزارش را دیده است، گفت: این چیزها خیلی جالب است

3. The situation was described by one insider as 'absolute chaos'.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت توسط یک فرد داخلی به عنوان هرج و مرج مطلق توصیف شده است
[ترجمه گوگل]این وضعیت توسط یک فرد به عنوان 'هرج و مرج مطلق' توصیف شد

4. Soon, he would be a political insider.
[ترجمه ترگمان]به زودی، او یک کارمند سیاسی خواهد بود
[ترجمه گوگل]به زودی، او یک شخصیت سیاسی خواهد بود

5. But the senator is a Washington insider who is not well known nationally.
[ترجمه ترگمان]اما سناتور یک کارمند داخلی واشنگتن است که در سطح ملی معروف نیست
[ترجمه گوگل]اما سناتور یک فرد داخلی واشنگتن است که در سطح ملی شناخته نشده است

6. First, we are principally concerned with insider dealing on impersonal stock exchange markets and not with face-to-face transactions.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، ما اصولا با معاملات داخلی در بازارهای بورس اوراق بهادار مرتبط هستیم و نه با معاملات رو به رو
[ترجمه گوگل]اول، ما عمدتا به خرید و فروش خودی در بازار سهام غیر شخصی غیر از معاملات صورت میپردازیم

7. Insider dealing has been roundly trounced, widely discredited, and often outlawed.
[ترجمه ترگمان]معاملات داخلی در حال خرد شدن، شدیدا بی اعتبار و اغلب غیرقانونی است
[ترجمه گوگل]خرید و فروش خودی به طور گسترده ای مورد سوء استفاده قرار گرفته، به طور گسترده ای بی اعتبار بوده و اغلب غیرقانونی است

8. For insider dealing does not lack victims but rather, credible plaintiffs.
[ترجمه ترگمان]برای معامله درونی فاقد قربانی بلکه به جای شاکیان معتبر است
[ترجمه گوگل]برای خرید و فروش داخلی، قربانیان کمتری ندارند، بلکه شایستگان معتبر هستند

9. The books give all the insider know-how for staying and getting around a country on a shoestring budget.
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها همه می دانند که چگونه اقامت داشته و در یک بودجه shoestring در اطراف یک کشور زندگی کنند
[ترجمه گوگل]این کتاب ها تمام دانش خودی را برای ماندن و به دست آوردن یک کشور در یک بودجه رو به رشد می دهد

10. It is on this basis that many see insider dealing as morally wrong.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس است که بسیاری از افراد از نظر اخلاقی اشتباه می کنند
[ترجمه گوگل]بر این اساس بسیاری از فروش های خودی را از لحاظ اخلاقی اشتباه می بینند

11. The debate concerning the factual consequences of insider dealing has centred mainly on the predictive power of economics.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد پیامدهای حقیقی معامله داخلی عمدتا بر قدرت پیش بینی اقتصاد متمرکز بوده است
[ترجمه گوگل]بحث در مورد پیامدهای واقعی خرید و فروش خودی عمدتا بر قدرت پیش بینی اقتصاد متمرکز است

12. The police are convinced it was an insider job.
[ترجمه برهان سرمد] پلیس متقاعد شده که این کار یک خودیست.
[ترجمه ترگمان]پلیس متقاعد شده است که این کار یک شغل داخلی است
[ترجمه گوگل]پلیس متقاعد شده است که این کار شخصی است

13. The issue of whether insider dealing is efficient or inefficient is problematic.
[ترجمه ترگمان]مساله اینکه آیا معامله درونی کارآمد یا ناکارآمد است، مشکل ساز است
[ترجمه گوگل]مسئله اینکه آیا خرید و فروش خودی کارآمد یا ناکارآمد است مشکل ساز است

14. As the problem of insider trading increased it became increasingly evident that s. 16 was insufficient.
[ترجمه ترگمان]همانطور که مشکل تجارت داخلی افزایش یافت، به طور فزاینده ای مشهود بود ۱۶ کافی نبود
[ترجمه گوگل]به عنوان مشکل افزایش تجارت خودی افزایش یافت و به طور فزاینده ای آشکار شد 16 کافی نبود

پیشنهاد کاربران

افشاگر

عضو داخلی

کارآشنا

خودی

نفوذی


کلمات دیگر: