• fulfilled, did, executed; performed, done
carried out
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
قرار گرفته
سقط جنین
انجام دادن یک کار :simulation is crried out by aspen plus
برداشت شده
به انجام رساند
انجام داده شده، انجام گرفته
انجام دادن
صورت گرفته، به عمل آمده، انجام شده
کاری به پیش برده شد.
انجام دادن، انجام داده شده
منعقد شدن
Do and complete a task
پیگیری شد
کلمات دیگر: