کلمه جو
صفحه اصلی

irksome


معنی : کسل کننده، خستگی اور، ازرده
معانی دیگر : رنج آور، آزار دهنده، خسته کننده، ملالت آور، متنفر

انگلیسی به فارسی

خستگی اور، کسل کننده، متنفر، ازرده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing annoyance; bothersome or tiresome.
متضاد: absorbing, engrossing
مشابه: bothersome, tiresome

- He was tired of the irksome task of shoveling snow.
[ترجمه ترگمان] از این خسته شدن برف خسته شده بود
[ترجمه گوگل] او از کار خسته کننده برف زدن خسته شد

• annoying, irritating, frustrating; tiresome
if something is irksome, it irritates or annoys you; a formal word.

مترادف و متضاد

annoying


کسل کننده (صفت)
prosaic, drab, tedious, drowsy, irksome, drippy, mawkish, prosy, weariful

خستگی اور (صفت)
exhausting, irksome

ازرده (صفت)
indignant, irksome

Synonyms: aggravating, boring, bothersome, burdensome, irritating, tedious, tiresome, troublesome, troubling, vexing


جملات نمونه

1. irksome tasks
کارهای رنج آور

2. his irksome caution and slowness
احتیاط و آهسته کاری خسته کننده ی او

3. However, the door has an irksome magical effect: a variety of a Rune of Renewal is etched into the wood.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در در یک تاثیر جادویی دردآور است: انواعی از a Renewal در چوب حکاکی شده است
[ترجمه گوگل]با این حال، درب دارای یک اثر جادویی مبهم است: انواع از Rune of Renewal به چوب آغشته است

4. This must have been irksome for them, but Mrs Webster accepted it as her war work with good grace.
[ترجمه ترگمان]این باید برای آن ها خسته کننده باشد، اما خانم و ستر آن را به عنوان جنگ با شکوه پذیرفته بود
[ترجمه گوگل]این باید برای آنها ناراحت کننده باشد، اما خانم وبستر آن را به عنوان کار جنگی خود با فضل خوب پذیرفت

5. The presentation is intriguing, the text mostly irksome.
[ترجمه ترگمان]معرفی جذاب است، متن اغلب دردآور است
[ترجمه گوگل]این نمایش جذاب است، متن اغلب ناراحت کننده است

6. I found the restrictions irksome.
[ترجمه ترگمان]من این محدودیت ها را کسالت آور یافتم
[ترجمه گوگل]من محدودیت ها را ناراحت کردم

7. The two most obvious and irksome are subjection to satraps and extortion of tribute, including personal military service.
[ترجمه ترگمان]دو مورد کاملا بدیهی و رنج آور در حال تسلیم شدن با satraps و اخاذی از جمله خدمات نظامی شخصی است
[ترجمه گوگل]دو آشکار ترین و بی رحمانه، تحت تعقیب ساتراپ ها و اخاذی از ادای احترام هستند، از جمله خدمات نظامی شخصی

8. It is irksome to listen to his constant complaints.
[ترجمه ترگمان]گوش دادن به شکایت های همیشگی او کسالت آور است
[ترجمه گوگل]این ناراحتی است که به شکایات ثابت خود گوش فرا دهید

9. There is certainly much work which is exceedingly irksome.
[ترجمه ترگمان]مسلما کاره ای زیادی هست که بی نهایت ملال آور است
[ترجمه گوگل]قطعا کار بسیار بزرگی است که بسیار ناراحت کننده است

10. And then all ties were irksome, all earthly attachments unnecessary.
[ترجمه ترگمان]و از آن گذشته، همه روابط ملال آور بود، و تمام attachments غیر ضروری و غیر ضروری بود
[ترجمه گوگل]و سپس تمام روابط خفیف بود، همه دلبستگی های زمین غیر ضروری بود

11. What an irksome task the writing of long letters is.
[ترجمه ترگمان]نوشتن نامه های طولانی چقدر خسته کننده است
[ترجمه گوگل]یک کار خسته کننده نوشتن نامه های طولانی است

12. It was too irksome to lie there, harassing my brain with a hundred idle misgivings.
[ترجمه ترگمان]خوابیدن در آنجا خیلی ناراحت کننده بود، با یک صد و یک misgivings بی هوده مغزم را آزار می داد
[ترجمه گوگل]این خیلی ناراحت کننده بود که در آنجا دروغ بگویم، آزار و اذیت مغز من با یک صد ناراحتی بیهوده است

13. The irksome process of ingrown hair removal is not like it used to be.
[ترجمه ترگمان]فرآیند آزار دهنده موهای ingrown مثل این نیست که قبلا بوده باشد
[ترجمه گوگل]فرآیند ناخوشایند از بین بردن موهای زودرس موثر نیست

14. I find it really irksome when people jump in front of me in a line.
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت کننده است که وقتی مردم جلوی من در یک صف می ایستند، خیلی ناراحت کننده است
[ترجمه گوگل]من آن را واقعا عجیب و غریب زمانی که مردم در مقابل من در یک خط پرش

15. After five minutes of irksome and constrained conversation, they heard the sound of slippered feet approaching rapidly.
[ترجمه ترگمان]پس از پنج دقیقه گفتگوی مفصل و constrained صدای پایی به گوش رسید که به سرعت نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]پس از پنج دقیقه از گفت و گو بی نظیر و محدود، آنها صدای پای لغزنده را به سرعت در حال شنیدن شنیدند

irksome tasks

کارهای رنج‌آور


his irksome caution and slowness

احتیاط و آهسته‌کاری خسته‌کننده‌ی او


پیشنهاد کاربران

آزار دهنده


کلمات دیگر: