کلمه جو
صفحه اصلی

evasion


معنی : بهانه، گریز، طفره، طفره روی، حیله، تجاهل، گریز زنی
معانی دیگر : شانه خالی کردن، گریز (از مسئولیت یا کار و غیره)، از زیر چیزی در رفتن، اجتناب، قصور (عمدی)، گریزگری

انگلیسی به فارسی

طفره، گریز، تجاهل، بهانه، حیله، گریز زنی


فرار از زندان، گریز، طفره، تجاهل، طفره روی، بهانه، حیله، گریز زنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of escaping, avoiding, or failing to perform something.
متضاد: confrontation
مشابه: avoidance, neglect

- She was fired from her job for the evasion of her duties.
[ترجمه ترگمان] از شغلش اخراج شده بود، به خاطر طفره رفتن از وظایفش
[ترجمه گوگل] او از کارش برای اخراج از وظایفش اخراج شد
- He was imprisoned for tax evasion.
[ترجمه ترگمان] او به خاطر فرار از مالیات زندانی شد
[ترجمه گوگل] او برای فرار از مالیات زندانی شد

(2) تعریف: the avoidance of giving a full or truthful response to a question, point of argument, or the like.
متضاد: directness
مشابه: avoidance

- The witness's evasions caused the judge to admonish her.
[ترجمه ترگمان] وکیل مدافع برای پند دادن او به خود اجازه نمی داد که او را پند دهد
[ترجمه گوگل] اتهامات شاهد باعث شد که قاضی او را تحسین کند

(3) تعریف: a means of avoiding, escaping, or otherwise evading; ruse.
مشابه: stall, subterfuge

- Answering a question with another question is often an evasion.
[ترجمه ترگمان] پاسخ دادن به یک سوال دیگر اغلب طفره رفتن است
[ترجمه گوگل] پاسخگویی به یک سوال با یک سوال دیگر اغلب فرار است

• avoidance, dodging
evasion is the act of deliberately not doing something that you ought to do.

مترادف و متضاد

بهانه (اسم)
fiction, excuse, pretense, alibi, pretext, plea, fetch, allegation, evasion, subterfuge, stall, put-off, essoin, salvo, lame excuse

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

طفره (اسم)
hop, evasion, equivocation, jink, avoidance, elusion, subterfuge, runaround, jump, leap, gambol, gambado, put-off

طفره روی (اسم)
evasion, shirk, avoidance, elusion, subterfuge, dodgery

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

تجاهل (اسم)
evasion, escape mechanism

گریز زنی (اسم)
evasion

escape, avoidance


Synonyms: artifice, circumvention, cop-out, cunning, ditch, dodge, dodging, elusion, equivocating, equivocation, eschewal, evading, evasiveness, excuse, fancy footwork, fudging, jive, lie, obliqueness, pretext, prevarication, quibble, routine, run-around, ruse, shift, shirking, shuffling, shunning, slip, sophism, sophistry, stall, stonewall, subterfuge, trick, trickery


Antonyms: directness, facing, meeting


جملات نمونه

1. any evasion of responsibility will lead to expulsion
هرگونه گریز از مسئولیت موجب اخراج خواهد شد.

2. tax evasion
فرار از پرداخت مالیات

3. establishing sanctions against tax evasion
برقرارسازی قیود بر علیه فرار از مالیات

4. These two shopkeepers are in prison for tax evasion.
[ترجمه ترگمان]این دو مغازه داران برای فرار از مالیات در زندان هستند
[ترجمه گوگل]این دو مغازه دار برای فرار از مالیات در زندان هستند

5. The Government should act to curb tax evasion.
[ترجمه ترگمان]دولت باید برای جلوگیری از فرار از مالیات اقدام کند
[ترجمه گوگل]دولت باید برای جلوگیری از فرار از پرداخت مالیات اقدام کند

6. He is in prison for tax evasion .
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فرار از مالیات در زندان است
[ترجمه گوگل]او برای فرار از پرداخت مالیات در زندان است

7. He's been accused of tax evasion.
[ترجمه ترگمان]او متهم به فرار از مالیات شده است
[ترجمه گوگل]او متهم به فرار از مالیات شده است

8. Watson was jailed for tax evasion.
[ترجمه ترگمان]واتسون به خاطر فرار از مالیات زندانی شد
[ترجمه گوگل]واتسون برای فرار از پرداخت مالیات زندانی شد

9. He fell under suspicion of tax evasion.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر طفره رفتن از زیر مالیات غش کرد
[ترجمه گوگل]او تحت اتهام فرار از مالیات قرار گرفت

10. He was arrested for tax evasion.
[ترجمه ترگمان]او به جرم فرار از مالیات دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او برای فرار از پرداخت مالیات دستگیر شد

11. She accused him of evasion of his responsibilities.
[ترجمه ترگمان]او را متهم به فرار از مسئولیت های خود کرد
[ترجمه گوگل]او او را از فرار از مسئولیت هایش متهم کرد

12. The movie star is in prison for tax evasion.
[ترجمه ترگمان]این ستاره فیلم به خاطر فرار از مالیات در زندان است
[ترجمه گوگل]ستاره فیلم برای فرار از پرداخت مالیات در زندان است

13. He went to prison for tax evasion.
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر مالیات مالیات رفته زندان
[ترجمه گوگل]برای فرار از مالیات به زندان رفت

14. She's been charged with tax evasion.
[ترجمه ترگمان]اون متهم به گریز از مالیات شده
[ترجمه گوگل]او به اتهام فرار از پرداخت مالیات متهم شده است

15. Accusations of tax evasion have tarnished his clean image.
[ترجمه ترگمان]اتهام فرار از مالیات تصویر تمیز او را لکه دار کرده است
[ترجمه گوگل]اتهامات مربوط به فرار از پرداخت مالیات، تصویر پاکش را تیره کرده است

tax evasion

فرار از پرداخت مالیات


Any evasion of responsibility will lead to expulsion.

هرگونه گریز از مسئولیت موجب اخراج خواهد شد.


پیشنهاد کاربران

در حوزه ی امنیت به معنای دور زدن سیستم های امنیتی با هدف جلوگیری از تشخیص است. ( مثلا وقتی مهاجم تلاش کند ترافیک را از مسیر دیگری غیر از فایروال وارد شبکه کرده یا از آن خارج کند. )

an indirect answer; a prevaricating excuse
جواب سربالا
زبان بازی
حرف دو پهلو
عذر و بهونه
( دور زدن و طفره رفتن )
( از زیر جواب دادن - کار - مسئولیت - و یا پذیرش چیزی در رفتن )



He stands accused of tax evasion
محاکمه میشه بخاطر فرار مالیاتی

فرار ( از زیر چیزی )

# He's been charged with tax evasion
# She accused him of evasion of his responsibilities
# She was fired from her job for the evasion of her duties


کلمات دیگر: