خلاصه، به طور خلاصه، بالاخره
in a word
خلاصه، به طور خلاصه، بالاخره
انگلیسی به انگلیسی
• briefly, using one word to describe something
جملات نمونه
1. In a word,the whole plan fell through.
[ترجمه ترگمان]با یک کلمه تمام نقشه از بین رفت
[ترجمه گوگل]یک کلمه تمام طرح را از بین برد
[ترجمه گوگل]یک کلمه تمام طرح را از بین برد
2. I could scarcely edge in a word .
[ترجمه ترگمان]به سختی می توانستم صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من به سختی می توانستم یک کلمه را لبه کنم
[ترجمه گوگل]من به سختی می توانستم یک کلمه را لبه کنم
3. Could I put in a word at this point?
[ترجمه ترگمان]میشه یه کلمه به این نکته اشاره کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک کلمه در این نقطه قرار دهم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک کلمه در این نقطه قرار دهم؟
4. He edged in a word.
[ترجمه ترگمان]او یک کلمه حرف زد
[ترجمه گوگل]او یک کلمه را لمس کرد
[ترجمه گوگل]او یک کلمه را لمس کرد
5. I would like to bung in a word.
[ترجمه ترگمان] میخوام باه ات حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در یک کلمه گول بزنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم در یک کلمه گول بزنم
6. We are, in a word, busy. Ridiculously busy.
[ترجمه ترگمان] با یه کلمه، سرمون شلوغه به طور عجیبی سرم شلوغه
[ترجمه گوگل]ما در یک کلمه مشغول هستیم شگفت انگیز مشغول است
[ترجمه گوگل]ما در یک کلمه مشغول هستیم شگفت انگیز مشغول است
7. Could I put in a word?
[ترجمه ترگمان]میشه یه کلمه حرف بزنم؟
[ترجمه گوگل]می توانم یک کلمه بگذارم؟
[ترجمه گوگل]می توانم یک کلمه بگذارم؟
8. Pop, in a word, is fascination versus meaning.
[ترجمه ترگمان]پاپ، در یک کلمه، شیفتگی در برابر معنا است
[ترجمه گوگل]پاپ، در یک کلمه، شبیه به معنی است
[ترجمه گوگل]پاپ، در یک کلمه، شبیه به معنی است
9. In a word, a steady state system is lively, even truly alive, like a Darwinian universe.
[ترجمه ترگمان]در یک کلمه، یک سیستم حالت پایدار زنده است، حتی واقعا زنده، مانند یک جهان داروینی
[ترجمه گوگل]به یک کلام، یک سیستم دولتی پایدار، پر جنب و جوش، حتی زنده است، مانند جهان داروین
[ترجمه گوگل]به یک کلام، یک سیستم دولتی پایدار، پر جنب و جوش، حتی زنده است، مانند جهان داروین
10. What happened was, in a word, theft.
[ترجمه ترگمان] اتفاقی که افتاد، با یه کلمه، دزدی
[ترجمه گوگل]در یک کلمه سرنوشت چه اتفاقی افتاد
[ترجمه گوگل]در یک کلمه سرنوشت چه اتفاقی افتاد
11. His bedside manner was, in a word, menacing.
[ترجمه ترگمان]رفتارش با حالتی تهدید آمیز و تهدید آمیز بود
[ترجمه گوگل]او در یک کلام، در معرض تهدید قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او در یک کلام، در معرض تهدید قرار گرفته بود
12. In a word, the life of reason offers the prospect of enlightenment.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، زندگی عقل، چشم انداز روشن گری را عرضه می کند
[ترجمه گوگل]در یک کلام، زندگی عقل، چشم انداز روشنگری را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]در یک کلام، زندگی عقل، چشم انداز روشنگری را ارائه می دهد
13. The band were, in a word, sloppy.
[ترجمه ترگمان]دسته موزیک، با یک کلمه، درهم و برهم بودند
[ترجمه گوگل]این گروه در یک کلمه غلط بود
[ترجمه گوگل]این گروه در یک کلمه غلط بود
14. In a word, the dependency culture should be replaced by an enterprise one.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، فرهنگ وابستگی باید با یک کسب وکار جایگزین شود
[ترجمه گوگل]در یک کلام، فرهنگ وابستگی باید توسط شرکت یک جایگزین شود
[ترجمه گوگل]در یک کلام، فرهنگ وابستگی باید توسط شرکت یک جایگزین شود
پیشنهاد کاربران
در یک کلمه
در یک کلام
وقتی استفاده میشه که میخواید نظرتون رو به صورت کوتاه و مستقیم بگید
کلمات دیگر: