کلمه جو
صفحه اصلی

arrowhead


معنی : پیکان، نوک پیکان، سرتیز
معانی دیگر : نوک تیر (که معمولا از فلز سر تیز است)، پیکان سر، زوبین سر، سنان، هر چیز پیکان سر مانند، این شکل:، یکی از حروف خط میخی، نوک پیکان، سرتیز، خط میخی پیکان

انگلیسی به فارسی

نوک تیر (که به‌طور معمول از فلز سر تیز است)، پیکان‌سر، زوبین‌سر، سنان


هر چیز پیکانسر مانند، این شکل: <، یکی از حروف خط میخی


(گیاه‌شناسی) پیکانسر (هر یک از گیاهان مردابزی از جنس Sagittaria از خانواده‌ی water plantain)


سربرگ، نوک پیکان، پیکان، سرتیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the wedge-shaped barb on the striking end of an arrow.

- They dipped their arrowheads in poison before shooting their arrows.
[ترجمه ترگمان] تیره ای خود را در سم فرو کردند قبل از اینکه تیره ای خود را شلیک کنند
[ترجمه گوگل] آنها قبل از تیراندازی فلش ها خود سلاح های خود را در سم فرو بردند

(2) تعریف: something in the shape of an arrowhead.

(3) تعریف: an aquatic plant having arrowhead-shaped leaves and white blossoms.

• pointed end of an arrow
an arrowhead is the sharp, pointed end of an arrow.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نوک پیکان

مترادف و متضاد

پیکان (اسم)
fluke, arrow, spear, dart, arrowhead, barb, point of a spear

نوک پیکان (اسم)
arrowhead

سرتیز (اسم)
thorn, arrowhead

جملات نمونه

1. Terry's going fishing at Lake Arrowhead next weekend.
[ترجمه ترگمان](تری)هفته آینده در کنار دریاچه arrowhead ماهیگیری می کند
[ترجمه گوگل]ماهیگیری تری در آخر هفته آخر هفته ماهیگیری Lake Arrowhead

2. Hence the angle of the arrowhead measures the marginal product of labour.
[ترجمه ترگمان]بنابراین زاویه of محصول نهایی کار را اندازه گیری می کند
[ترجمه گوگل]از این رو زاویه arrowhead محصول نهایی کار را اندازه می گیرد

3. Only the arrowhead, carved from some milky blue stone, had any color.
[ترجمه ترگمان]فقط نوک پیکان که از سنگ آبی شیری تراشیده شده بود، رنگی داشت
[ترجمه گوگل]فقط جناح راست، که از سنگهای آبی رنگی حک شده بود، رنگی داشت

4. Its above, does this key that drawing arrowhead rise to indicate intention only?
[ترجمه ترگمان]بالای آن، این کلیدی است که نوک آن را به قصد نشان دادن نشان می دهد؟
[ترجمه گوگل]بالا، این کلید را انجام می دهد که هدایت بالایی برای رسیدن به هدف فقط وجود دارد؟

5. Arrow with adjustable arrowhead and adjustable tail.
[ترجمه ترگمان]\"پیکان دار با تنظیم arrowhead\" و \"دم adjustable\"
[ترجمه گوگل]پیکان با نوک انگشت قابل تنظیم و دم قابل تنظیم

6. Arrow with a 60 - degree arrowhead and a tail.
[ترجمه ترگمان] پیکان دار با یه پیکان ۶۰ درجه و دم
[ترجمه گوگل]پیکان با نوک انگشت 60 درجه و دم

7. An open arrowhead is used to indicate that a message is sent asynchronously.
[ترجمه ترگمان]از یک پیکان باز برای نشان دادن این که یک پیام asynchronously ارسال می شود استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک arrowhead باز برای نشان دادن اینکه یک پیام به صورت یکپارچه ارسال می شود استفاده می شود

8. Arrow with adjustable curvature and variable arrowhead location.
[ترجمه ترگمان]تیر با انحنای قابل تنظیم و مکان پیکان متغیر
[ترجمه گوگل]پیکان با انحنای قابل تنظیم و موقعیت مکانی متغیر

9. The small red arrowhead shew us the subject's visual noise processing ability.
[ترجمه ترگمان]پیکان قرمز کوچک توانایی پردازش نویز بصری سوژه را به ما نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سربرگ کوچک قرمز نشان دهنده توانایی پردازش نویز بصری موضوع است

10. Oh, an arrowhead a finely crafted one.
[ترجمه ترگمان]اوه، یه پیکان به یه پیکان خیلی خوب ساخته شده
[ترجمه گوگل]اوه، یک سرنشین به صورت یک ریز ریز شده

11. Stone implements included adze, arrowhead and grinder.
[ترجمه ترگمان]ابزار سنگی شامل adze، نوک پیکان و چرخ تیز شده بود
[ترجمه گوگل]ابزارهای سنگ شامل سمباده، سرنشین و چرخ دنده

12. Double arrow with a 45 - degree arrowhead at each end.
[ترجمه ترگمان]یه پیکان دوبل با یه پیکان کالیبر ۴۵ تا آخرش
[ترجمه گوگل]دو فلش با یک arrowhead 45 درجه در هر انتها

13. Add the arrowhead to the left of navigation menu.
[ترجمه ترگمان]پیکان را به سمت چپ منو اضافه کنید
[ترجمه گوگل]arrowhead به سمت چپ منوی ناوبری اضافه کنید

14. An arrowhead is never used at the radius center.
[ترجمه ترگمان]یک پیکان هرگز در مرکز radius استفاده نمی شه
[ترجمه گوگل]سرنشین دار در مرکز شعاع هرگز استفاده نمی شود

15. He w as filing arrow heads, and the sound of the metal on the whetstone set Burun's teeth on edge.
[ترجمه ترگمان]سرش را به عنوان یک تیر چوبی بیرون می اورد و صدای فلز روی سنگ سمباده روی لبه تیز Burun
[ترجمه گوگل]او را به عنوان پرتاب فلش سر و صدای فلز بر روی گودبرداری دندان های بورون بر روی لبه

16. Polio eradication can be a potent arrow head for transforming routine immunization and primary health care systems.
[ترجمه ترگمان]ریشه کن کردن فلج اطفال می تواند یک نشانه قوی برای تبدیل ایمن سازی روتین و سیستم های مراقبت بهداشتی اولیه باشد
[ترجمه گوگل]ریشه کن سازی فلج اطفال می تواند یک هدف قوی برای تبدیل ایمن سازی روتین و سیستم های مراقبت های بهداشتی اولیه باشد

17. The arrow head is made of high strength steel, it is not easy to be bent or distorted thus increases its using life .
[ترجمه ترگمان]سر پیکان از فولاد استحکام بالا ساخته شده است، خم شدن یا کج کردن آن آسان نیست در نتیجه استفاده از آن را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]سر ستون از فولاد با استحکام بالا ساخته شده است، آسان نیست که خم شود یا تحریف شود و در نتیجه استفاده از آن افزایش می یابد

18. The arrow head and Penetration into conical top.
[ترجمه ترگمان]سر تیر و نفوذ در بالای مخروطی شکل هستند
[ترجمه گوگل]سر و روان و نفوذ به بالا مخروطی

19. One humerus (upper arm) bone contained an arrow head embedded more than 22mm into the bone, while a thigh bone fracture suggests a fall from a horse (horse bones were also found at the site).
[ترجمه ترگمان]یک استخوان بازو (بازوی بالایی)حاوی یک سری تیر حاوی بیش از ۲۲ میلیمتر به استخوان است، در حالی که شکستگی استخوان رانش زمین را نشان می دهد (استخوان های اسب نیز در محل یافت می شوند)
[ترجمه گوگل]یک استخوان انسدادی (بازو) حاوی یک چشمانداز بیش از 22 میلیمتر درون استخوان بود، در حالی که شکستگی استخوان ران نیز نشان دهنده افتادن اسب بود (استخوان اسب در سایت نیز یافت شد)

20. The oral shield may be rounded and triangular or distally lobed and like a blunt flattened arrow head.
[ترجمه ترگمان]سپر شفاهی ممکن است گرد و مثلثی شکل و یا distally باشد و مانند یک سر تیر افقی مسطح باشد
[ترجمه گوگل]سپر خوراکی ممکن است گرد و مثلثی یا دندانه دار باشد و مثل یک پرتقال پهن برافروخته باشد

21. Arrow:Printing fault in gravure which appears as a mark in the shape of an arrow head on the print. Also called comet.
[ترجمه ترگمان]تیر: خطای چاپ در gravure که به صورت علامت در شکل یک پیکان روی چاپ ظاهر می شود ستاره دنباله دار هم نامیده می شود
[ترجمه گوگل]Arrow: چاپ خطا در غرق شدن است که به عنوان یک علامت در شکل یک هد فلش در چاپ ظاهر می شود همچنین ستاره دنباله دار نامیده می شود

22. The seal is torn for usage, then pushing and pressing along the arrow head direction by hand, to break up the isolation layer .
[ترجمه ترگمان]آب بندی برای استفاده پاره می شود، سپس هل دادن و فشار دادن در امتداد جهت سر را با دست فشار می دهد تا لایه ایزوله شود
[ترجمه گوگل]مهر و موم برای استفاده استفاده می شود، سپس با فشار دادن و فشار دادن در جهت هدایت arrow به دست، برای شکستن لایه انزوا

23. On MRI, the lesion appeared double convex lens or egg in shape in coronal section and round or arrow head like in shape in sagittal section.
[ترجمه ترگمان]در MRI، ضایعه به شکل یک لنز محدب یا تخم مرغ در شکل in و یا سر پیکان مانند شکل در برش سهمی مانند ظاهر شد
[ترجمه گوگل]در MRI، ضایعه به نظر می رسد لنز محدب دوگانه یا تخم مرغ به شکل در بخش کرونالی و گرد و یا فلش سر مانند شکل در بخش sagittal

Old Indian arrowheads were made of stone.

سنان سرخ‌پوستان قدیم از سنگ ساخته شده بود.


پیشنهاد کاربران

سر فلش

سرِ پیکان - نوک تیر
noun
[count] :
🔴a piece of stone or metal that forms the point of an arrow


کلمات دیگر: