کلمه جو
صفحه اصلی

commando


معنی : تکاور
معانی دیگر : (در اصل) یگان نیروهای بوئر در افریقای جنوبی، عملیات یا تک این نیروها

انگلیسی به فارسی

تکاور


کماندو، تکاور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: commandoes, commandos
(1) تعریف: a small, specially trained military unit used for surprise assaults on enemy-held territory.

(2) تعریف: a member of such a unit.

• soldier trained to make surprise attacks; group of these soldiers
commandos are soldiers who have been specially trained to carry out raids.

مترادف و متضاد

تکاور (اسم)
commando, ranger, single foot

جملات نمونه

1. The commando force joined up with the airborne troops near the captured bridge.
[ترجمه ترگمان]نیروی کماندویی به نیروهای هوابرد نزدیک پل تسخیر شده نیز ملحق شد
[ترجمه گوگل]نیروی فرماندهی با نیروهای هوابرد در نزدیکی پل دستگیر شد

2. The commando blackened his face with charcoal.
[ترجمه ترگمان]The صورتش را با زغال سیاه کرده بود
[ترجمه گوگل]کماندو چهره اش را با زغال چوب چسبیده بود

3. The hostages were freed in the commando raid.
[ترجمه ترگمان]گروگان ها در یورش کماندوها آزاد شدند
[ترجمه گوگل]گروگان ها در حمله فرمانده آزاد شدند

4. The way this raid was organised, the commando landing, and street battles make this a classic of fighting raids.
[ترجمه ترگمان]شیوه ای که این یورش سازماندهی شده بود، فرود آمدن کماندو، و نبرده ای خیابانی این جنگ را به صورت یک نمونه کلاسیک از حملات جنگی تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]راه این حمله، سازماندهی، فرود آمدن و جنگ خیابانی این کلاسیک از حملات مقدماتی بود

5. The commando had been planning a car bomb attack in Seville during its April fair.
[ترجمه ترگمان]این کماندو در حال برنامه ریزی برای حمله به یک خودرو بمب گذاری شده در سو یل در طی نمایشگاه آوریل خود بوده است
[ترجمه گوگل]این فرماندهی در جریان نمایشگاه آوریل خود، در حال برنامه ریزی برای حمله به خودروی بمب گذاری شده در سویا بود

6. Their busy day-to-day activities at the Commando Training Centre would not allow them time to get to know the locals.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های روزانه آن ها در مرکز آموزش Commando به آن ها زمان برای شناختن افراد محلی را نمی داد
[ترجمه گوگل]فعالیت های روزمره خود را در مرکز آموزش کرمانشاه به آنها اجازه نخواهد داد که مردم محلی را بشناسند

7. Yet the commando captain shook off the discomfort of this experience and went on to reach his objective.
[ترجمه ترگمان]با این حال، فرمانده کماندویی، ناراحتی این تجربه را از دست داد و برای رسیدن به هدف خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]با این حال، کاپیتان کامبوج ناراحتی این تجربه را از بین برد و به هدفش رسید

8. The commando chief Rosemary lost interest in leading desperate missions.
[ترجمه ترگمان]فرمانده commando رز ماری علاقه ای به ماموریت های نا امیدی نداشت
[ترجمه گوگل]رزماری رئیس فرماندهی علاقه خود را به مأموریت های ناامید کننده ای از دست داد

9. In a commando unit you will have a very active time.
[ترجمه ترگمان]در واحد کماندویی، زمان بسیار فعالی خواهید داشت
[ترجمه گوگل]در یک واحد کماندو شما یک زمان بسیار فعال خواهید داشت

10. All Navy SEALs begin their commando careers on the beach and in the waters at the base.
[ترجمه ترگمان]تمام نیروی دریایی SEAL مشاغل کماندویی خود را در ساحل و در آب های این پایگاه آغاز می کنند
[ترجمه گوگل]تمام دریاها نیروهای دریایی کار خود را در ساحل و در آب های پایه آغاز می کنند

11. I recognised Officers from the Commando units around the village.
[ترجمه ترگمان]من ماموران واحد کماندویی را در اطراف دهکده شناختم
[ترجمه گوگل]من مسئولین واحدهای Commando در اطراف روستا را شناختم

12. You will then be ready to join a commando unit.
[ترجمه ترگمان]اونوقت برای ملحق شدن به یه تیم ضربت آماده میشی
[ترجمه گوگل]پس از آن خواهید بود که به یک واحد کماندو برسید

13. He led a commando raid in the desert.
[ترجمه ترگمان] یه commando تو صحرا پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او یک فرمانده فرماندهی را در صحرا هدایت کرد

14. Proof of Life features one of the coolest commando rescue capers in recent cinema.
[ترجمه ترگمان]اثبات زندگی یکی از the عملیات نجات کماندویی در سینمای اخیر است
[ترجمه گوگل]اثبات زندگی یکی از جالبترین کاپرهای نجات کماندو در سینمای اخیر است

15. A commando unit, wearing black jerseys, gloves and skull-caps, armed with bazookas, marched past.
[ترجمه ترگمان]یک واحد کماندویی، که پیراهن سیاه، دستکش و caps سیاه پوشیده بود، با bazookas مسلح از کنارش گذشت
[ترجمه گوگل]واحد فرماندهی، با پوشیدن لباسهای سیاه، دستکش و کلاهک های جمجمه، مسلح شده با bazookas، از گذشته گذر کرد

پیشنهاد کاربران

در اصل کلمه فارسی هست.

قوتمندان. قوه مندان. درفارسی دری قومندان.

Commando:کماندو، نوعی فرمانده خاص
Commander:فرمانده
Command: فرمان دادن
برای یادسپاری بهتر کلمات بهتر است از کلمات مشابه ( خصوصا اشنا ) در ساخت یک جمله استفاده کرد:
The commander command the commando to fire
فرمانده به کماندو دستور شلیک می دهد.

commando ( علوم نظامی )
واژه مصوب: تکاور
تعریف: سرباز یا افسر یا درجه‏داری که پس از پذیرفته شدن در آزمایش ورودی، آموزش خاصی را برابر برنامۀ تفصیلی با موفقیت بگذراند؛ این دورۀ آموزشی شامل نقشه‏خوانی، کار با قطب‏نما، اطلاعات رزمی، ارتباط و مخابرات، زنده ماندن در شرایط سخت، گریز و فرار، تخریب و جنگ مین و عملیات در جنگل و کوهستان و دریاست


کلمات دیگر: