اندام ها، عضو، شاخه، عضو بدن، دست یا پا، قطع کردن عضو، اندام زبرین، اندام زیرین
limbs
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. artificial limbs
اندام های مصنوعی
2. his limbs had been loosed by old age
پیری دست و پای او را سست کرده بود.
3. the limbs of an enormous oak
شاخه های یک درخت بلوط بزرگ
4. articulated limbs
دست و پای بندبند (مثل بندپایان)
5. the misshapen limbs of that leper
اندام های از شکل افتاده ی آن جذامی
6. they cut off his limbs
دست و پای او را بریدند.
پیشنهاد کاربران
دست و پا
● دست و پا
● شاخه قطور درخت
* out on a limb یعنی تنها، یک تنه
● شاخه قطور درخت
* out on a limb یعنی تنها، یک تنه
they cut off his limbs
کلمات دیگر: