به خود تحمیل شده، خود خواسته، خود کرده، برخود تحمیل شده، بخود بسته، تصنعی
self imposed
به خود تحمیل شده، خود خواسته، خود کرده، برخود تحمیل شده، بخود بسته، تصنعی
انگلیسی به فارسی
برخود تحمیل شده، بخود بسته، تصنعی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: forced on one by oneself; undertaken or endured voluntarily.
- self-imposed exile
[ترجمه ترگمان] تبعید خودخواسته
[ترجمه گوگل] تبعید خودخواسته
[ترجمه گوگل] تبعید خودخواسته
• a self-imposed task, responsibility, or situation is one that you have deliberately accepted for yourself.
پیشنهاد کاربران
خود خواسته
کلمات دیگر: