کلمه جو
صفحه اصلی

buying power

انگلیسی به انگلیسی

• percentage of basic products that can be bought with a certain amount of money

جملات نمونه

1. They get away with murder because of their buying power.
[ترجمه ترگمان]اونا به خاطر قدرت their از قتل فرار کردن
[ترجمه گوگل]آنها به علت قدرت خرید خود از قتل استفاده می کنند

2. By using critical mass and monolithic buying power, we can change the way we do business.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از قدرت انتقادی و قدرت خرید یکپارچه، می توانیم روشی را که کسب وکار مان را انجام می دهیم، تغییر دهیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از جرم بحرانی و قدرت خرید یکجانبه، ما می توانیم راه کار ما را تغییر دهیم

3. For one thing, in terms of buying power, Congress is probably more poorly paid today than it has ever been.
[ترجمه ترگمان]برای یک چیز، از نظر قدرت خرید، کنگره احتمالا امروزه نسبت به گذشته حقوق کمتری دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، از لحاظ قدرت خرید، کنگره امروزه نسبت به آنچه که تاکنون بوده است، ارزانتر از آن است

4. Stronger economic growth means inflation, which erodes the buying power of bonds' fixed payments, could be poised to rise.
[ترجمه ترگمان]رشد اقتصادی قوی تر به معنای تورم است، که قدرت خرید اوراق قرضه ثابت را از بین می برد، می تواند آماده افزایش باشد
[ترجمه گوگل]رشد اقتصادی قوی تر به معنای تورم است که موجب کاهش قدرت خرید اوراق قرضه ثابت شده می شود

5. That same family, with the exact same buying power, would have been forced into the 40-percent bracket by 1980.
[ترجمه ترگمان]همان خانواده با همان قدرت خرید، تا سال ۱۹۸۰ مجبور به دریافت ۴۰ درصد شد
[ترجمه گوگل]همان خانواده با همان قدرت خرید مشابه، تا سال 1980 مجبور به فروپاشی 40 درصدی شدند

6. If that trader gets slammed again, his buying power will dwindle down to nothing!
[ترجمه ترگمان]اگر آن تاجر دوباره به شدت برخورد کند، قدرت خرید او به هیچ چیز کاهش پیدا نخواهد کرد!
[ترجمه گوگل]اگر این بازرگان دوباره شکسته شود، قدرت خریدش از بین می رود

7. It should be obvious that real buying power is wiped out to the same extent as productive power is wiped out.
[ترجمه ترگمان]باید واضح باشد که قدرت خرید واقعی تا حدی نابود می شود که توان تولیدی نابود می شود
[ترجمه گوگل]باید بدانید که قدرت خرید واقعی از بین می رود به همان میزان که قدرت تولیدی از بین می رود

8. Plus, currency control diminishes the consumer's buying power.
[ترجمه ترگمان]به علاوه کنترل ارز قدرت خرید مصرف کننده را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، کنترل ارز باعث کاهش قدرت خرید مصرف کننده می شود

9. High inflation cuts the buying power of a currency over time.
[ترجمه ترگمان]تورم بالا، قدرت خرید یک واحد پول را در طول زمان کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]تورم بالا باعث کاهش قدرت خرید یک ارز در طول زمان می شود

10. Inflation away at its buying power with the steady appetite of waves chewing at sant chiffs.
[ترجمه ترگمان]تورم در حال خرید با اشتهای ثابت امواج در حال جویدن در sant chiffs است
[ترجمه گوگل]تورم در قدرت خرید خود را با اشتهای پایدار امواج جویدن در صدف سنت

11. It would give Chinese importers more buying power - potentially supporting prices in global commodities markets.
[ترجمه ترگمان]این امر به واردکنندگان چینی امکان خرید بیشتر از قیمت ها در بازارهای جهانی کالاهای جهانی را می دهد
[ترجمه گوگل]این امر باعث می شود که واردکنندگان چینی بیشتر قدرت خرید داشته باشند - به طور بالقوه قیمت ها را در بازارهای کالاهای جهانی پشتیبانی می کنند

12. As pressure on prices has increased, pharmacies have sought to enhance their buying power and reduce overhead expenses by growing larger.
[ترجمه ترگمان]همانطور که فشار بر قیمت ها افزایش یافته است، داروخانه ها تلاش کرده اند تا قدرت خرید خود را افزایش داده و هزینه های سربار را با رشد بیشتر کاهش دهند
[ترجمه گوگل]با افزایش فشار روی قیمت ها، داروخانه ها به دنبال افزایش قدرت خرید خود و کاهش هزینه های سربار با افزایش بزرگتر هستند

13. Salaries are rising barely as fast as the consumer price index, meaning most families do not have more buying power.
[ترجمه ترگمان]Salaries به سختی به اندازه شاخص قیمت مصرف کننده به سرعت در حال افزایش هستند، به این معنی که اغلب خانواده ها قدرت خرید بیشتری ندارند
[ترجمه گوگل]حقوق به علت شاخص قیمت مصرف کننده به سختی افزایش می یابد، به این معنی که بیشتر خانواده ها قدرت خرید بیشتری ندارند

پیشنهاد کاربران

قدرت خرید



کلمات دیگر: