کلمه جو
صفحه اصلی

hypocritical


معنی : ساخته، متظاهر، دو رو، با ریا، ریاکار
معانی دیگر : ریاکار، متظاهر، دورو، باریا

انگلیسی به فارسی

ریاکار، متظاهر، دورو، باریا


ریاکاری، ریاکار، متظاهر، ساخته، با ریا، دو رو


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: marked by, tending toward, or engaged in hypocrisy.

- It's hypocritical of her to criticize me for having a messy room when hers is just as messy.
[ترجمه Arezu] دو رویی اوست که از من به دلیل داشتن اتاق بهم ریخته انتقاد میکند در حالی که اتاق خودش به همان اندازه بهم ریخته
[ترجمه ترگمان] ریاکارانه است که از من انتقاد کند که یک اتاق کثیف دارم که مال او هم به کلی درهم و برهم است
[ترجمه گوگل] او ریاکار است که برای داشتن یک اتاق کثیف از من انتقاد می کند وقتی که او فقط به اندازه کثیف است

• insincere, duplicitous, false, two-faced
if someone is being hypocritical, they are pretending to have beliefs, principles, or feelings that they do not really have.

مترادف و متضاد

ساخته (صفت)
made, artificial, forged, built, constructed, created, manufactured, produced, hypocritical, faked, ready-made, wrought

متظاهر (صفت)
ostentatious, braggart, boastful, hypocritical, pretending, simulating, making believe, prudish

دو رو (صفت)
double-faced, hypocritical, disingenuous, insincere, reversible, januslike, janus-faced, two-faced

با ریا (صفت)
hypocrite, hypocritical

ریاکار (صفت)
hypocritical, insincere, pharisee

deceitful, pretending


Synonyms: affected, artificial, assuming, bland, canting, captious, caviling, deceptive, deluding, dissembling, double, double-dealing, duplicitous, faithless, false, feigning, fishy, fraudulent, glib, hollow, insincere, jivey, left-handed, lying, moralistic, oily, pharisaical, phony, pietistic, pious, sanctimonious, self-righteous, smooth, smooth-spoken, smooth-tongued, snide, specious, spurious, two-faced, unctuous, unnatural, unreliable


Antonyms: actual, authentic, forthright, honest, just, real, reliable, righteous, sincere, truthful, upright


جملات نمونه

1. his speech was full of hypocritical cant
نطق او پر بود از حرف های پوچ و عوام فریبانه.

2. Of course I was wrong; it would be hypocritical to pretend otherwise.
[ترجمه صبا سلگی] البته که من اشتباه میکردم ، این دو رویی من را می رساند اگر جور دیگری تظاهر کنم
[ترجمه ترگمان]البته من اشتباه می کردم، اما تظاهر نمی کردم که چنین وانمود کنم
[ترجمه گوگل]البته من اشتباه کردم آن را ریاکاری می کند تا در غیر این صورت اعتراف کند

3. Their accusations of corruption are hypocritical - they have been just as corrupt themselves.
[ترجمه ترگمان]اتهام آن ها مبنی بر فساد ریاکارانه است - آن ها فقط به اندازه خود فاسد شده اند
[ترجمه گوگل]اتهامات فساد آنها ریاکاری است - آنها همانند خودشان فاسد شده اند

4. It would be hypocritical to say I travel at 70mph simply because that is the law.
[ترجمه ترگمان]اگر بگویم که با سرعت ۷۰ مایل بر ساعت سفر می کنم به این دلیل است که این قانون است
[ترجمه گوگل]من می توانم فریبکارانه بگویم که من با سرعت 70 مایل در ساعت حرکت می کنم، زیرا این قانون است

5. The Heidlers are an unpleasantly hypocritical pair.
[ترجمه ترگمان]The یک جفت hypocritical unpleasantly
[ترجمه گوگل]هیدلرها یک جفت ناخوشایند ریاکارانه هستند

6. It's hypocritical of these universities to call their football players student-athletes.
[ترجمه ترگمان]برای این دانشگاه ها ریاکاری است که بازیکنان فوتبال خود را به ورزش کاران خود معرفی کنند
[ترجمه گوگل]این رؤیاهایی است که از این دانشگاه ها به دانشجویان ورزشکار فوتبالیست خود می زنند

7. The government were accused of being hypocritical and deceitful.
[ترجمه ترگمان]دولت به ریاکاری و deceitful متهم شده بود
[ترجمه گوگل]دولت متهم به ریاکاری و فریب بود

8. It would be hypocritical of me to have a church wedding when I don't believe in God.
[ترجمه Abolfazl] این ریاکاری من هست داشتن یک عروسی کلیسایی، درحالی که به خدا باور ندارم
[ترجمه ترگمان]اگر من به خدا ایمان نداشته باشم، یک عروسی کلیسا خواهم بود
[ترجمه گوگل]اگر من به خدا اعتقاد ندارم، مراسم عروسی کلیسا خواهد بود

9. It's hypocritical to say one thing and do another.
[ترجمه ترگمان]ریاکاری است که یک چیز را بگویم و کار دیگری بکنم
[ترجمه گوگل]این ریاکاری است که یک چیز را بگوید و دیگری را انجام دهد

10. The hypocritical contrast between this elegant exterior and the sordid inner man is presented in a pedestrian and predictable manner.
[ترجمه ترگمان]این تضاد ریاکارانه بین این ظاهر آراسته و زننده در یک روش پیاده و قابل پیش بینی نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]کنتراست ریاکاری بین این ظاهر ظریف و مرد درون زرد در یک مسیر عابر پیاده و قابل پیش بینی ارائه شده است

11. She was to marry this mountebank, this hypocritical toad of a Sir Thomas.
[ترجمه ترگمان]قرار بود با این mountebank ازدواج کند، این وزغ ریاکار سر تاماس
[ترجمه گوگل]او این بود که از این خزانه داری، این خیمه ریاکاری یک سر توماس، ازدواج کند

12. What a bunch of hypocritical mealy-mouthed people!
[ترجمه ترگمان]! عجب مشت آدم mouthed hypocritical
[ترجمه گوگل]یک دسته از افراد ریز ریزهکاری!

13. She mocks the snobbish, hypocritical and materialistic views of many people and their narrow views.
[ترجمه ترگمان]او عقاید خودخواهانه، ریاکارانه و مادی بسیاری از مردم و دیدگاه های narrow را مسخره می کند
[ترجمه گوگل]او از دیدگاه های ناخودآگاه، ریاکاری و مادی گرایانه بسیاری از مردم و دیدگاه های باریک آن ها دلخراش می کند

14. It would be hypocritical to assert that the public sector provides better standards.
[ترجمه ترگمان]اگر ادعا کنیم که بخش دولتی استانداردهای بهتری را فراهم می کند، ریاکارانه خواهد بود
[ترجمه گوگل]این می تواند ریاکاری باشد که ادعا کند که بخش عمومی استانداردهای بهتر را ارائه می دهد

15. Several senators said it was hypocritical to ban imported weapons but not U. S. -made ones.
[ترجمه ترگمان]چندین تن از سناتورها گفتند که ممنوعیت سلاح های وارداتی ریاکارانه است، اما نه یو اس آن هایی که ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]چندین سناتور اظهار داشتند که ممنوعیت واردات اسلحه رژیم منع شده است، اما این اقدامات منافاتی با U S ندارد

پیشنهاد کاربران

ریاکار

بوقلمون صفت


کلمات دیگر: