1- (بخت آزمایی و غیره) بلیط بازنده داشتن 2- (عامیانه) ناموفق بودن، با شکست مواجه شدن 3- به خاطر نیاوردن، (به کلی و ناگهان)فراموش کردن، قرعه ی پوچ بردن، چیز بی ارزشی را به دست آوردن
draw a blank
1- (بخت آزمایی و غیره) بلیط بازنده داشتن 2- (عامیانه) ناموفق بودن، با شکست مواجه شدن 3- به خاطر نیاوردن، (به کلی و ناگهان)فراموش کردن، قرعه ی پوچ بردن، چیز بی ارزشی را به دست آوردن
انگلیسی به فارسی
قرعه کشی خالی
انگلیسی به انگلیسی
• fail to remember, be unable to think of something; take a losing slip in a draw or lottery
جملات نمونه
1. So far, the police investigation has drawn a blank.
[ترجمه Sadra] تاکنون تحقیقات پلیس با شکست مواجه شده
[ترجمه ترگمان]تاکنون تحقیقات پلیس خالی شده است[ترجمه گوگل]تا کنون، تحقیقات پلیس خالی شده است
2. He asked me for my phone number and I drew a blank - I just couldn't remember it.
[ترجمه ترگمان]او از من شماره موبایلم را خواست و من یک چیز خالی را به یاد اوردم - فقط نمی توانستم به یاد بیاورم
[ترجمه گوگل]او از من برای شماره تلفن من پرسید و من خالی گذاشتم - فقط نمی توانم آن را بخاطر بسپارم
[ترجمه گوگل]او از من برای شماره تلفن من پرسید و من خالی گذاشتم - فقط نمی توانم آن را بخاطر بسپارم
3. All his investigations have drawn a blank so far.
[ترجمه ترگمان]تمام تحقیقات اون تا الان یه جای خالی رو کشیده بودن
[ترجمه گوگل]تمام تحقیقاتش تا کنون خالی شده است
[ترجمه گوگل]تمام تحقیقاتش تا کنون خالی شده است
4. They drew a blank in their search for the driver.
[ترجمه ترگمان]ان ها در جست و جوی راننده یک جای خالی پیدا کردند
[ترجمه گوگل]آنها در جستجو برای راننده خالی شدند
[ترجمه گوگل]آنها در جستجو برای راننده خالی شدند
5. I just drew a blank on the last test question.
[ترجمه ترگمان] من همین الان آخرین سوال آزمون رو زدم
[ترجمه گوگل]من فقط بر روی آخرین سوال تست خالی کردم
[ترجمه گوگل]من فقط بر روی آخرین سوال تست خالی کردم
6. He used the word discreet and drew a blank.
[ترجمه ترگمان]او کلمه احتیاط را به کار برد و خالی کرد
[ترجمه گوگل]او این کلمه را با استفاده از کلمه 'مخفی' استفاده کرد و خالی را به تصویر کشید
[ترجمه گوگل]او این کلمه را با استفاده از کلمه 'مخفی' استفاده کرد و خالی را به تصویر کشید
7. Maggie had drawn a blank, none of the bodies were of those she was looking for.
[ترجمه ترگمان]مگی خالی بود، هیچ یک از جسدها از آن کسانی بودند که دنبالش می گشت
[ترجمه گوگل]مگگی خالی بود، هیچ کدام از بدن ها از کسانی بود که او دنبالش بود
[ترجمه گوگل]مگگی خالی بود، هیچ کدام از بدن ها از کسانی بود که او دنبالش بود
8. Once again police investigators have drawn a blank.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر بازرسان پلیس یک خط خالی ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]باز هم پلیس یکبار خالی شده است
[ترجمه گوگل]باز هم پلیس یکبار خالی شده است
9. Police inquiries so far have drawn a blank.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات پلیس تا الان یه جای خالی کشیده شدن
[ترجمه گوگل]تحقیقات پلیس تا کنون خالی شده اند
[ترجمه گوگل]تحقیقات پلیس تا کنون خالی شده اند
10. Outside, it is closing time and we have drawn a blank.
[ترجمه ترگمان]بیرون، وقت بسته شدنه و ما یه جای خالی داریم
[ترجمه گوگل]خارج از آن زمان بسته است و ما خالی شده ایم
[ترجمه گوگل]خارج از آن زمان بسته است و ما خالی شده ایم
11. Ron Wyden, drew a blank when asked where Bosnia was.
[ترجمه ترگمان]رون در حالی که از او سوال می کرد پرسید: - چی شده؟
[ترجمه گوگل]رون ویدن، زمانی که خواسته بود که در آن بوسنی بود، خالی بود
[ترجمه گوگل]رون ویدن، زمانی که خواسته بود که در آن بوسنی بود، خالی بود
12. As he expected, he drew a blank, and found the main objection was the Founders' powers.
[ترجمه ترگمان]همانطور که انتظار داشت، او یک خط خالی کشید و متوجه شد که این ایراد اصلی قدرت اصلی است
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رفت، او خالی می کرد و اعتراض اصلی قدرت های موسس را یافت
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رفت، او خالی می کرد و اعتراض اصلی قدرت های موسس را یافت
13. Primary investigations into a suspected outbreak of foot-and-mouth at a nearby farm have drawn a blank.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات اولیه در مورد شیوع احتمالی بیماری پا و دهان در یک مزرعه در آن نزدیکی، خالی شده است
[ترجمه گوگل]تحقیقات اولیه در مورد ابتلا به مشکوک دهان و دندان در یک مزرعه نزدیک، یک خالص را به خود جلب کرده اند
[ترجمه گوگل]تحقیقات اولیه در مورد ابتلا به مشکوک دهان و دندان در یک مزرعه نزدیک، یک خالص را به خود جلب کرده اند
14. No, I draw a blank.
[ترجمه ترگمان]نه، من یه آدم خالی رو می کشم
[ترجمه گوگل]نه، من خالی می کشم
[ترجمه گوگل]نه، من خالی می کشم
15. Well, we've drawn a blank.
[ترجمه ترگمان] خب، ما یه جای خالی گیر آوردیم
[ترجمه گوگل]خب، ما خالی هستیم
[ترجمه گوگل]خب، ما خالی هستیم
پیشنهاد کاربران
شانه خالی کردن
با شکست مواجه شدن
با شکست مواجه شدن
informal
To elicit no successful response
To fail
to be unsuccessful in finding information or the answer to a problem
سر در نیاوردن
متوجه نشدن
نفهمیدن ( من که نمیفهمم چه خبره - موضوع چیه - جریان از چه قراره )
جواب نداشتن
چیزی برای گفتن نداشتن
حرفی برای گفتن نداشتن
To elicit no successful response
To fail
to be unsuccessful in finding information or the answer to a problem
سر در نیاوردن
متوجه نشدن
نفهمیدن ( من که نمیفهمم چه خبره - موضوع چیه - جریان از چه قراره )
جواب نداشتن
چیزی برای گفتن نداشتن
حرفی برای گفتن نداشتن
هنگ کردن
به خاطر نیاوردن
به طور ناگهانی فراموش کردن
به طور ناگهانی فراموش کردن
بی نتیجه ماندن, نتیجه نداشتن, به جواب نرسیدن
کلمات دیگر: