کلمه جو
صفحه اصلی

excitable


معنی : برانگیختنی، قابل تحریک، قابل تهییج
معانی دیگر : تحریک پذیر، زود انگیز

انگلیسی به فارسی

قابل‌تحریک، قابل‌تهییج، برانگیختنی


تحریک پذیر، قابل تحریک، قابل تهییج، برانگیختنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: excitably (adv.)
• : تعریف: capable of being easily excited.
متضاد: equable, even, even-tempered, imperturbable, phlegmatic, placid, steady, stolid, unexcitable, unflappable
مشابه: emotional, high-strung, temperamental

• easily aroused, volatile, emotional, quick tempered
an excitable person becomes excited very easily.

مترادف و متضاد

برانگیختنی (صفت)
excitable

قابل تحریک (صفت)
excitable

قابل تهییج (صفت)
excitable

easily upset or inspired


Synonyms: agitable, alarmable, demonstrative, edgy, emotional, enthusiastic, fidgety, fierce, fiery, galvanic, hasty, high-strung, hot-headed, hot-tempered, hysterical, impatient, impetuous, impulsive, inflammable, intolerant, irascible, mercurial, moody, nervous, neurotic, overzealous, passionate, peevish, quick, quick-tempered, rash, reckless, restless, sensitive, short fused, skittish, susceptible, temperamental, testy, touchy, uncontrolled, uneasy, vehement, violent, volatile, volcanic


Antonyms: calm, easy, easy-going, insensitive, laid-back, passive, unexcitable, uninspired


جملات نمونه

1. Mary sat beside Elaine, who today seemed excitable.
[ترجمه ترگمان]مری کنار الین نشسته بود و امروز به نظر هیجان زده می امد
[ترجمه گوگل]ماری نشسته کنار ایلین، که امروز به نظر می رسد تحریک پذیر

2. A puppy is naturally affectionate and excitable.
[ترجمه ترگمان]یک توله سگ طبیعی و خون گرم است
[ترجمه گوگل]یک توله سگ طبیعی است مهربان و تحریک پذیر است

3. The horses have easily excitable nervous systems.
[ترجمه ترگمان]اسب ها به راحتی سیستم های عصبی قابل تحریک دارند
[ترجمه گوگل]اسبها سیستم عصبی را به راحتی تحریک می کنند

4. Puppies are naturally affectionate and excitable.
[ترجمه ترگمان]توله سگ به طور طبیعی خون گرم و قابل excitable
[ترجمه گوگل]توله سگ ها به طور طبیعی محبت و تحریک پذیر هستند

5. Former excitable Packer matured quickly into the most dynamic quarterback in the league.
[ترجمه ترگمان]\"پکر شدن\" (excitable پکر)، به سرعت تبدیل به بهترین بازیکن خط حمله در لیگ شد
[ترجمه گوگل]پکر قبلا هیجان انگیز بود به سرعت به بیشترین دفاعی در لیگ تبدیل شد

6. Bayer was a passionate, excitable activist with boundless energy and a huge grassroots network of local contacts at his disposal.
[ترجمه ترگمان]بایر یک فعال پرشور و هیجان زده با انرژی بی حد و یک شبکه عظیم از مردم محلی در اختیار خود بود
[ترجمه گوگل]بایر فعال پرشور و هیجان انگیز با انرژی بی حد و مرز و یک شبکه عظیم مردمی از ارتباطات محلی در اختیار او بود

7. Hugh had built up a following of excitable groupies and the ovations throughout were like the last night of Seinfeld.
[ترجمه ترگمان]هیو بعد از groupies groupies و the که در تمام مدت مانند آخرین شب of تحسین شده بود را برپا کرده بود
[ترجمه گوگل]هیو پس از گروه های هیجان انگیز ساخته شده بود و جوایز در سراسر مانند شب گذشته Seinfeld بود

8. Charman's curt reviews got slightly more excitable as the year drew on.
[ترجمه ترگمان]بعد از گذشت یک سال، بررسی های کوتاه Charman کمی بیشتر به هیجان آمد
[ترجمه گوگل]بررسی های کوتاه مدت Charman کمی بیشتر تحسین شد که سال به آن متصل شد

9. For one thing, Nijinsky started life so excitable and highly strung that O'Brien warned his owner he might not be trainable.
[ترجمه ترگمان]برای یک چیز، Nijinsky زندگی را چنان هیجان زده و هیجان زده کرد که او بر این به صاحب خود هشدار داد که ممکن است trainable نباشد
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، نجیینسکی شروع به زندگی کرد که بسیار هیجان انگیز و شدید بود که اوبراین به صاحبش هشدار داد که شاید نتواند آموزش ببیند

10. The excitable Miss Coleman countermanded Rain's directions with inaccurate and unhelpful ones.
[ترجمه ترگمان]رفتار خانم Coleman که با inaccurate و unhelpful directions و unhelpful به عمل می آمد
[ترجمه گوگل]خانم کولمن مشتاقانه دستورالعمل های باران را با نادرستی و غیرقابل استفاده انجام داد

11. Louis is an excitable, quick-tempered person.
[ترجمه ترگمان]لویی یک آدم احساساتی و quick است
[ترجمه گوگل]لوئیس یک فرد هیجان انگیز و سریع است

12. I remember our excitable forays into Flint.
[ترجمه ترگمان]صدای excitable را به یاد دارم که به یاد فلینت می افتد
[ترجمه گوگل]من یادآور هیجان انگیز ما به Flint را به یاد می آوریم

13. They are still drinking, and Tommy is still excitable.
[ترجمه ترگمان]، اونا هنوز دارن مشروب میخورن و \"تامی\" هنوز هم هیجان داره
[ترجمه گوگل]آنها هنوز نوشیدن هستند و تامی هنوز تحریک پذیر است

14. She also noticed how excitable he was and how at times too much was expected of him.
[ترجمه ترگمان]ضم نا به این نکته توجه داشت که تا چه حد قابل تحریک است و چقدر از او انتظار می رود
[ترجمه گوگل]او همچنین متوجه شد که چگونه او هیجان زده بود و از او انتظارات زیادی داشت

15. Everyone knows that terriers are excitable, that pit bulls bite and that all pups urinate on the carpet.
[ترجمه ترگمان]همه می دانند که سگ های شکاری قابل تحریک هستند، آن گاوه ای نر که گاز می گیرند و همه pups روی فرش ادرار می کنند
[ترجمه گوگل]همه می دانند که تریر ها تحریک پذیر هستند، گاو نر گاو نیش می زنند و همه بچه ها روی فرش ادرار می کنند

پیشنهاد کاربران

easily excited
. . . که زود با هر چیز کوچکی هیجانی میشه/هیجان زده میشه/احساساتی میشه/برانگیخته میشه/عصبانی میشه

excitable ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تهییج پذیر
تعریف: ویژگی فرد دارای خصوصیت تهییج پذیری


کلمات دیگر: