کلمه جو
صفحه اصلی

malingerer


سربازیاملوانی که خود را بناخوشی میزند و اززیر کار شانه خالی میکند

انگلیسی به فارسی

سرباز یا ملوانی که خود را بناخوشی میزند و اززیر کار شانه خالی می‌کند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who pretends to be ill or injured, especially in order to avoid work or duty.

- The army doctor found nothing wrong with the soldier and concluded he was a malingerer.
[ترجمه ترگمان] پزشک ارتش هیچ مشکلی با این سرباز پیدا نکرد و به این نتیجه رسید که این یک ماجراست
[ترجمه گوگل] پزشک ارتش هیچ وقت با سرباز اشتباه نداشت و نتیجه گرفت که او یک مهاجم بود

• one who pretends illness to escape duty
a malingerer is a person who pretends to be ill in order to avoid doing work.

مترادف و متضاد

slacker


Synonyms: dodger, goof-off, idler, loafer, shirker


جملات نمونه

1. I'm sure she thinks I'm a malingerer.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که او فکر می کند من می ایم
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او فکر می کند من نجیب زاده هستم

2. Ruthless penalising of malingerers and also of sides going over the top has brought about a quiet revolution.
[ترجمه ترگمان]\"penalising penalising\" (malingerers penalising)و همچنین sides که در راس آن قرار دارند، باعث ایجاد یک انقلاب آرام شده است
[ترجمه گوگل]جریمه بی رحمانه از مهاجران و همچنین طرفین که در بالا قرار دارند، یک انقلاب آرام به وجود آورده است

3. Underthebasket, leaving him, fat malingerer figure.
[ترجمه ترگمان]و لش کن، و لش کن، هیکل گنده گنده
[ترجمه گوگل]Underthebasket، او را ترک، چهره Malingerer چربی

4. They think he's a malingerer .
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کنند او یک پا است
[ترجمه گوگل]آنها فکر می کنند او بدبخت است

5. Sometimes the workers are even unable to prove they are ill and are adjudged lazy or dismissed as malingerers.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات کارگران نمی توانند ثابت کنند که بیمار هستند و خود را تنبل یا اخراج می کنند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کارگران حتی نمیتوانند ثابت کنند که بیمار هستند و تنبیه شده و یا به عنوان مهاجران رد می شوند

6. The star guard didn't say he wanted to be traded or call the center a fat malingerer .
[ترجمه ترگمان]نگهبان نگفت که می خواهد معامله کند یا به مرکز فوریت ها زنگ بزند
[ترجمه گوگل]گارد ستارگویی نمی گوید که می خواهد با او معامله شود و یا به مرکز مراجعه کند

7. One night there was a heavy snowfall, and in the morning Pike, the malingerer, did not appear. He was securely hidden in his nest under a foot of snow.
[ترجمه ترگمان]یک شب برف شدیدی آمد و صبح پا یک متمارض پیدا نشد زیر پای برف در لانه خود قایم شده بود
[ترجمه گوگل]یک شب بارش باران شدید بود، و صبح صبح، غم انگیز، ظاهر نشد او به طور امن در لانه خود را تحت یک پا از برف پنهان شد

پیشنهاد کاربران

تمارض کننده

malingerer ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: تمارض گر
تعریف: فردی که تظاهر به بیماری یا ناتوانی می کند|||متـ . بیمارنما


کلمات دیگر: