کلمه جو
صفحه اصلی

tersely


بطور لب یاوموجز

انگلیسی به فارسی

ترسل


انگلیسی به انگلیسی

• concisely, succinctly, curtly

جملات نمونه

1. 'I won't,' he replied tersely.
[ترجمه ترگمان]او مختص را جواب داد: من این کار را نمی کنم
[ترجمه گوگل]'من نمی خواهم،' او پاسخ داد

2. "It's too late," he said tersely.
[ترجمه ترگمان]او مختص را گفت: \" خیلی دیر است \"
[ترجمه گوگل]او گفت: �خیلی دیر است

3. 'We've already paid,' I explained tersely.
[ترجمه ترگمان]مختصر توضیح دادم: ما قبلا پول دادیم
[ترجمه گوگل]من به تازگی پرداخت کرده ام

4. 'Continue!' he said tersely.
[ترجمه ترگمان]ادامه بده! او مختص را گفت:
[ترجمه گوگل]'ادامه هید!' او گفت:

5. Part one introduces Standby tersely and concisely.
[ترجمه ترگمان]بخش یک را به طور مختصر و مختصر به اختصار معرفی می کند
[ترجمه گوگل]قسمت اول، حالت آماده به کار را به طور کامل و مختصر معرفی می کند

6. A tersely phrased statement of a truth or opinion an adage.
[ترجمه ترگمان]یک شرح مختصر و مختصر از یک حقیقت یا یک ضرب المثل معروف
[ترجمه گوگل]یک بیانیه ای ساده از یک حقیقت یا نظر ادعا

7. Annixter had cursed him so vociferously and tersely that even Osterman was cowed.
[ترجمه ترگمان]او با صدای بلند او را نفرین کرده بود و در آن لحظه حتی استرمان نیز از پا درآمده بود
[ترجمه گوگل]Annixter او را به طوری vociferous و tersely لعنت کرد که حتی Osterman cowed شد

8. It was Hitler who tersely forbade me to undertake any missions for the army.
[ترجمه ترگمان]هیتلر بود که به سرعت مرا از پذیرفتن هرگونه ماموریت برای ارتش منع کرد
[ترجمه گوگل]این هیتلر بود که به من اجازه داد تا هرگونه مأموریتی را برای ارتش انجام دهد

9. Hafiz Issail tersely informed me that Israel force had broken the young cease - fire .
[ترجمه ترگمان]حافظ Issail به طور مختصر به من اطلاع داد که نیروی اسرائیل آتش بس جوان را درهم شکسته است
[ترجمه گوگل]حافظ اسرائیل به من اطلاع داد که نیروهای اسرائیل آتش بس جوان را متلاشی کرده اند

10. Nixon proceeded to respond, mercifully more tersely than Brezhnev.
[ترجمه ترگمان]نیکسون پاسخ داد، mercifully از (برژنف)به سرعت واکنش نشان داد
[ترجمه گوگل]نیکسون پاسخ داد، به طرز محکمی بیشتر از برژنف

11. Local media tersely reported the news, describing the attacker as mentally ill.
[ترجمه ترگمان]رسانه های محلی به طور خلاصه اخبار را گزارش دادند و مهاجم را بیمار روانی توصیف کردند
[ترجمه گوگل]رسانه های محلی این خبر را گزارش دادند، مهاجم را به عنوان ذاتا بیمار توصیف کردند

12. It was tersely worded, but a significant breakthrough.
[ترجمه ترگمان]مختصر و مختصر بود، اما یک موفقیت قابل توجه
[ترجمه گوگل]این به معنای واقعی کلمه بود، اما یک پیشرفت قابل توجه بود

13. Don't write the use cases too tersely.
[ترجمه ترگمان]خیلی کوتاه از موارد استفاده نکن
[ترجمه گوگل]موارد استفاده را خیلی نگران نکنید

14. Each time he has been tersely rejected.
[ترجمه ترگمان]هر بار که او به مدت کوتاهی رد شده باشد
[ترجمه گوگل]هر بار او به طور کامل رد شده است

15. The thin man complained and continued to argue but no-one took notice but Michael, who growled tersely at his cowardice.
[ترجمه ترگمان]مرد لاغر گله کرد و به بحث ادامه داد، اما کسی متوجه نشد، اما مایکل که به آرامی به بزدلی او غرید
[ترجمه گوگل]مرد نازک شکایت کرد و ادامه داد که استدلال می کند اما هیچکس توجهی را متوجه مایکل نمیداند

پیشنهاد کاربران

کوتاه و مختصر


کلمات دیگر: