• repetitively, repeatedly, in the manner of occurring again
recurrently
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The spouse may recurrently cheat upon the one with Athena archetype.
[ترجمه ترگمان]همسر ممکن است با طرح و طرح اصلی آتن گول بزند
[ترجمه گوگل]همسر می تواند به طور مرتب با کسی که با آرکه تایپ آتنا است تقلب کند
[ترجمه گوگل]همسر می تواند به طور مرتب با کسی که با آرکه تایپ آتنا است تقلب کند
2. This, of course, is what we've studied recurrently and, I have to say, empirically because these are all empirical facts about language, as the Russian formalists insisted.
[ترجمه ترگمان]البته این چیزی است که ما در مورد آن مطالعه کردیم و، من باید بگویم، به طور تجربی به این دلیل که اینها همه واقعیت های تجربی در مورد زبان هستند، همانطور که formalists روسی تاکید کرد
[ترجمه گوگل]این، البته، همان چیزی است که ما به طور تجربی مطالعه کردیم، باید بگویم تجربی، زیرا اینها همه حقایق تجربی در مورد زبان هستند، همانطور که اصطلاحات رسمی روسیه آنرا اصرار داشتند
[ترجمه گوگل]این، البته، همان چیزی است که ما به طور تجربی مطالعه کردیم، باید بگویم تجربی، زیرا اینها همه حقایق تجربی در مورد زبان هستند، همانطور که اصطلاحات رسمی روسیه آنرا اصرار داشتند
3. Onset: the disease may recurrently attack for many years.
[ترجمه ترگمان]Onset: این بیماری ممکن است سال ها حمله کند
[ترجمه گوگل]شروع بیماری ممکن است به طور مجدد برای سال های زیادی حمله کند
[ترجمه گوگل]شروع بیماری ممکن است به طور مجدد برای سال های زیادی حمله کند
4. The savior is also recurrently crucified.
[ترجمه ترگمان]نجات دهنده نیز به صلیب کشیده شده است
[ترجمه گوگل]نجات دهنده نیز مجددا مصلوب شده است
[ترجمه گوگل]نجات دهنده نیز مجددا مصلوب شده است
5. Organizational communities present two generic features that are recurrently documented in empirical studies, but only imperfectly accounted for in current models of interorganizational relations.
[ترجمه ترگمان]جوامع سازمانی دو ویژگی عمومی را ارایه می کنند که در مطالعات تجربی مستند شده اند، اما تنها به طور ناقص در مدل های فعلی روابط بین سازمانی محاسبه شده اند
[ترجمه گوگل]جوامع سازمانی دارای دو ویژگی عمومی هستند که در مطالعات تجربی مستقیما مستند می شوند، اما در مدل های فعلی روابط بین سازمان های سازمانی تنها به طور ناقص به حساب می آیند
[ترجمه گوگل]جوامع سازمانی دارای دو ویژگی عمومی هستند که در مطالعات تجربی مستقیما مستند می شوند، اما در مدل های فعلی روابط بین سازمان های سازمانی تنها به طور ناقص به حساب می آیند
6. One party beating up the other recurrently and energetically in a marriage or long-term relationship, the other party will end up diseased.
[ترجمه ترگمان]یکی از طرفین با شکست دادن دیگری در رابطه با ازدواج یا رابطه بلند مدت، فرد دیگر بیمار خواهد شد
[ترجمه گوگل]یکی از طرفهای دیگر به طور مرتب و پر انرژی در رابطه با ازدواج یا دراز مدت، طرف دیگر به بیمار می رسد
[ترجمه گوگل]یکی از طرفهای دیگر به طور مرتب و پر انرژی در رابطه با ازدواج یا دراز مدت، طرف دیگر به بیمار می رسد
7. One may even go on to add a particular mineral to one's alter if one tends to lose particular tones within the scale of the Language of Light recurrently in one's ascension.
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است حتی اگر یک ماده معدنی خاص را در مقیاس زبان of نور در یک بعد از خود از دست بدهد، ممکن است ادامه دهد
[ترجمه گوگل]حتی ممکن است حتی یک ماده معدنی خاص را برای تغییر یک فرد اضافه کنید، اگر کسی تمایل دارد لحظات خاصی را در مقیاس زبان نور به طور مرتب در صعود خود از دست بدهد
[ترجمه گوگل]حتی ممکن است حتی یک ماده معدنی خاص را برای تغییر یک فرد اضافه کنید، اگر کسی تمایل دارد لحظات خاصی را در مقیاس زبان نور به طور مرتب در صعود خود از دست بدهد
8. Those who are ascending may be well aware of the psychic battles that occur recurrently in the choice to ascend.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که صعود می کنند ممکن است به خوبی از نبرده ای ذهنی که در انتخابی برای صعود رخ می دهند آگاه باشند
[ترجمه گوگل]کسانی که صعود می کنند، ممکن است از جنگ های روانی که به طور مرتب در انتخاب صعود رخ می دهند آگاه باشند
[ترجمه گوگل]کسانی که صعود می کنند، ممکن است از جنگ های روانی که به طور مرتب در انتخاب صعود رخ می دهند آگاه باشند
9. It will become persistent, more and more severe as the disease recurrently attacks.
[ترجمه ترگمان]این بیماری، مانند حملات recurrently، همچنان پایدار و شدیدتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]این بیماری به طور مکرر، شدیدتر و شدیدتر می شود، زیرا بیماری به طور منظم حمل می شود
[ترجمه گوگل]این بیماری به طور مکرر، شدیدتر و شدیدتر می شود، زیرا بیماری به طور منظم حمل می شود
10. In the historical experience of England in the East India Company there are two distinct phases, phases which actually repeat themselves recurrently even throughout the twentieth century.
[ترجمه ترگمان]در تجربه تاریخی انگلستان در شرکت هند شرقی، دو مرحله مجزا وجود دارد، مراحلی که در واقع خود را حتی در طول قرن بیستم تکرار می کنند
[ترجمه گوگل]در تجربه تاریخی انگلستان در شرکت هند شرقی، دو مرحله متمایز وجود دارد، مراحل که در واقع در طول قرن بیستم به طور مرتب تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]در تجربه تاریخی انگلستان در شرکت هند شرقی، دو مرحله متمایز وجود دارد، مراحل که در واقع در طول قرن بیستم به طور مرتب تکرار می شوند
11. In almost all of Lawrence' s novels, one of the recurrently narrated themes is the harmony between the male and female, which is the source of human being's life.
[ترجمه ترگمان]تقریبا در تمام رمان های لارنس، یکی از recurrently narrated، هماهنگی بین مرد و زن است که منشا زندگی انسان است
[ترجمه گوگل]در تقریبا تمام رمانهای لارنس، یکی از موضوعات مکرر روایت، هماهنگی بین مرد و زن است که منبع زندگی انسان است
[ترجمه گوگل]در تقریبا تمام رمانهای لارنس، یکی از موضوعات مکرر روایت، هماهنگی بین مرد و زن است که منبع زندگی انسان است
12. This is, of course, disputable. There is a kind of a vogue recurrently in the history of fiction for a kind of miraculous sense that this is just exactly the way things are.
[ترجمه ترگمان]البته که این طور است در تاریخ ادبیات داستانی برای یک حس اعجاز انگیز وجود دارد که این دقیقا همان روشی است که همه چیز هستند
[ترجمه گوگل]این، البته، متضاد است نوعی از روایتی است که در طول تاریخ داستان به نوعی معجزه معجزهآمیز وجود دارد که این دقیقا همان چیزی است که همه چیز دارد
[ترجمه گوگل]این، البته، متضاد است نوعی از روایتی است که در طول تاریخ داستان به نوعی معجزه معجزهآمیز وجود دارد که این دقیقا همان چیزی است که همه چیز دارد
13. This can be disconcerting as one discovers that their best friend or spouse annihilates them recurrently in the unconscious.
[ترجمه ترگمان]این مساله می تواند به این دلیل که فرد می فهمد که بهترین دوست یا همسر آن ها در ضمیر ناخودآگاه آن ها را نادیده می گیرد
[ترجمه گوگل]این می تواند به عنوان یک دیوانه کننده به عنوان یکی پیدا می کند که بهترین دوست خود و یا همسر آنها را به طور مرتب در ناخودآگاه را نابود کند
[ترجمه گوگل]این می تواند به عنوان یک دیوانه کننده به عنوان یکی پیدا می کند که بهترین دوست خود و یا همسر آنها را به طور مرتب در ناخودآگاه را نابود کند
14. Pain is only the result of increasingly sour music that is played recurrently in any region of domain.
[ترجمه ترگمان]درد تنها نتیجه موسیقی ترش است که در هر منطقه ای از حوزه پخش می شود
[ترجمه گوگل]درد فقط نتیجه موسیقی فزاینده ای است که به طور مرتب در هر منطقه از دامنه پخش می شود
[ترجمه گوگل]درد فقط نتیجه موسیقی فزاینده ای است که به طور مرتب در هر منطقه از دامنه پخش می شود
کلمات دیگر: