عملیاتی
operationally
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• in an operational manner, functionally
جملات نمونه
1. The device had been used operationally some months previously.
[ترجمه ترگمان]این وسیله چند ماه پیش از آن استفاده شد
[ترجمه گوگل]این دستگاه چندین ماه پیش عملیاتی بوده است
[ترجمه گوگل]این دستگاه چندین ماه پیش عملیاتی بوده است
2. This process is also known as operationally defining variables.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند همچنین به عنوان متغیرهای مشخص عملیاتی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این فرآیند نیز به عنوان عامل تعیین کننده متغیر شناخته شده است
[ترجمه گوگل]این فرآیند نیز به عنوان عامل تعیین کننده متغیر شناخته شده است
3. An all-female political section would have been operationally ineffective.
[ترجمه ترگمان]یک بخش سیاسی کاملا زنانه به طور عملیاتی بی اثر بوده است
[ترجمه گوگل]یک بخش سیاسی تمام زنان به طور عملیاتی بی اثر بوده است
[ترجمه گوگل]یک بخش سیاسی تمام زنان به طور عملیاتی بی اثر بوده است
4. Operationally and reputationally, there's not much more you can get wrong.
[ترجمه ترگمان]operationally و reputationally، چیزای بیشتری وجود نداره که تو بتونی اشتباه کنی
[ترجمه گوگل]عملیات و شهرت، خیلی بیشتر نیست که شما می توانید اشتباه کنید
[ترجمه گوگل]عملیات و شهرت، خیلی بیشتر نیست که شما می توانید اشتباه کنید
5. Methods CT findings of 16 cases operationally - and pathologically - proved lacrimal tumors were analyzed.
[ترجمه ترگمان]روش های CT - های ۱۶ مورد عملیاتی - و pathologically - اثبات کردند که تومورهای اشکی تحلیل شده اند
[ترجمه گوگل]روش ها CT یافته های 16 مورد از نظر تومورهای لکریال موثر و پاتولوژیک مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]روش ها CT یافته های 16 مورد از نظر تومورهای لکریال موثر و پاتولوژیک مورد بررسی قرار گرفت
6. A well - trained staff that is operationally adequate.
[ترجمه ترگمان]یک کادر آموزش دیده که به طور عملیاتی مناسب است
[ترجمه گوگل]کارکنان آموزش دیده که به طور عملیاتی مناسب هستند
[ترجمه گوگل]کارکنان آموزش دیده که به طور عملیاتی مناسب هستند
7. Tomahawks, developed in the 1970s, were first launched operationally by the United States during Operation Desert Storm in 199
[ترجمه ترگمان]tomahawks که در دهه ۱۹۷۰ توسعه یافت، برای اولین بار توسط ایالات متحده در طی عملیات طوفان صحرا در ۱۹۹ نفر راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]Tomahawks، توسعه یافته در دهه 1970، اولین بار توسط ایالات متحده در طول عملیات طوفان صحرا در سال 199 به طور عملیا راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]Tomahawks، توسعه یافته در دهه 1970، اولین بار توسط ایالات متحده در طول عملیات طوفان صحرا در سال 199 به طور عملیا راه اندازی شد
8. This system will be operationally tested this year.
[ترجمه ترگمان]این سیستم در سال جاری مورد آزمایش قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این سیستم در سال جاری مورد آزمایش قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این سیستم در سال جاری مورد آزمایش قرار می گیرد
9. To assist operationally and administratively in the achievement of department's pre - determined sales and revenue targets.
[ترجمه ترگمان]برای کمک به عملیاتی و اجرایی در دستیابی به اهداف فروش و اهداف پیش از تصمیم گیری دپارتمان
[ترجمه گوگل]برای کمک به عملیات و مدیریت در دستیابی به اهداف فروش و درآمد پیش تعیین شده بخش
[ترجمه گوگل]برای کمک به عملیات و مدیریت در دستیابی به اهداف فروش و درآمد پیش تعیین شده بخش
10. You must be operationally hands - on, organized, highly motivated and energetic and able to work in team.
[ترجمه ترگمان]شما باید عملیاتی، سازمان یافته، بسیار با انگیزه و پرانرژی و قادر به کار در تیم باشید
[ترجمه گوگل]شما باید از نظر عملی، دستکاری، سازماندهی، بسیار انگیزه و پر انرژی و قادر به کار در تیم باشد
[ترجمه گوگل]شما باید از نظر عملی، دستکاری، سازماندهی، بسیار انگیزه و پر انرژی و قادر به کار در تیم باشد
11. We brought the two together culturally and operationally.
[ترجمه ترگمان]ما این دو را از لحاظ فرهنگی و عملیاتی به هم آوردیم
[ترجمه گوگل]ما این دو را به صورت فرهنگی و عملیاتی به ارمغان آورده ایم
[ترجمه گوگل]ما این دو را به صورت فرهنگی و عملیاتی به ارمغان آورده ایم
12. The detector must be operationally simple, reliable and robust.
[ترجمه ترگمان]دستگاه باید به لحاظ عملیاتی ساده، قابل اعتماد و مقاوم باشد
[ترجمه گوگل]آشکارساز باید عملیاتی ساده، قابل اعتماد و قوی باشد
[ترجمه گوگل]آشکارساز باید عملیاتی ساده، قابل اعتماد و قوی باشد
13. The alternative route was chosen on three criteria: that it should be environmentally acceptable, operationally effective and financially viable.
[ترجمه ترگمان]مسیر جایگزین براساس سه معیار انتخاب شد: که آن باید از نظر محیطی قابل قبول، عملیاتی و مقرون به صرفه باشد
[ترجمه گوگل]مسیر جایگزین براساس سه معیار انتخاب شد که باید از نظر محیط زیست قابل قبول، عملیاتی و مالی باشد
[ترجمه گوگل]مسیر جایگزین براساس سه معیار انتخاب شد که باید از نظر محیط زیست قابل قبول، عملیاتی و مالی باشد
14. In addition, the combined company will be stronger financially, managerially, and operationally.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، این شرکت ترکیبی از لحاظ مالی، managerially، و عملیاتی قوی تر خواهد بود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، شرکت ترکیبی از لحاظ مالی، مدیریتی و عملیاتی قوی تر خواهد بود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، شرکت ترکیبی از لحاظ مالی، مدیریتی و عملیاتی قوی تر خواهد بود
کلمات دیگر: