ریچارد نیکسون (سی و هفتمین رئیس جمهور امریکا)
nixon
ریچارد نیکسون (سی و هفتمین رئیس جمهور امریکا)
انگلیسی به فارسی
نیکسون
انگلیسی به انگلیسی
• family name; richard milhous nixon (1913-1994), 37th president of the united states (1969-1974)
جملات نمونه
1. his impression of nixon was hilarious
ادا درآوردن او از نیکسون خنده دار بود.
2. Nixon and Agnew swept to victory with 47 million votes.
[ترجمه ترگمان]نیکسون و Agnew با ۴۷ میلیون رای به پیروزی رسیدند
[ترجمه گوگل]نیکسون و Agnew به پیروزی با 47 میلیون رای رای دادند
[ترجمه گوگل]نیکسون و Agnew به پیروزی با 47 میلیون رای رای دادند
3. In 197 Nixon himself went to China to set the seal on the new relationship.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۷ سال گذشته خود نیکسون به چین رفت تا مهر رابطه جدید را تنظیم کند
[ترجمه گوگل]در سال 197، نیکسون خود به چین رفت تا وارد رابطه جدید شود
[ترجمه گوگل]در سال 197، نیکسون خود به چین رفت تا وارد رابطه جدید شود
4. Winston Churchill and Richard Nixon were both controversial figures.
[ترجمه ترگمان]وینستون چرچیل و ریچارد نیکسون هر دو چهره های جنجالی بودند
[ترجمه گوگل]وینستون چرچیل و ریچارد نیکسون هر دو شخصیت جنجالی بودند
[ترجمه گوگل]وینستون چرچیل و ریچارد نیکسون هر دو شخصیت جنجالی بودند
5. Kennedy edged out Nixon in the 1960 presidential election.
[ترجمه ترگمان]کندی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۰ به سمت نیکسون رفت
[ترجمه گوگل]کندی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1960 نیکسون را ترک کرد
[ترجمه گوگل]کندی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1960 نیکسون را ترک کرد
6. His involvement in the Watergate evaporated any hope Nixon had for a political career.
[ترجمه ترگمان]دخالت او در واترگیت هر امیدی را که نیکسون برای یک شغل سیاسی داشت از بین رفت
[ترجمه گوگل]مشارکت او در واترگیت، امیدهای نیکسون را برای یک حرفه سیاسی تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]مشارکت او در واترگیت، امیدهای نیکسون را برای یک حرفه سیاسی تضعیف کرد
7. This happened frequently during the Nixon Administration.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق در دوران حکومت نیکسون به کرات رخ داد
[ترجمه گوگل]این اتفاق اغلب در طول دولت نیکسون اتفاق افتاد
[ترجمه گوگل]این اتفاق اغلب در طول دولت نیکسون اتفاق افتاد
8. He achieved notoriety as chief counsel to President Nixon in the Watergate break-in.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مشاور اصلی رئیس جمهور نیکسون در حمله به واترگیت معروف شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان مشاور ارشد به رئیس جمهور نیکسون در شکست واترگیت دست یافت
[ترجمه گوگل]او به عنوان مشاور ارشد به رئیس جمهور نیکسون در شکست واترگیت دست یافت
9. Nixon pushed on with the weapons development program.
[ترجمه ترگمان]نیکسون برنامه توسعه سلاح ها را ادامه داد
[ترجمه گوگل]نیکسون با برنامه توسعه سلاح ها رو به رو شد
[ترجمه گوگل]نیکسون با برنامه توسعه سلاح ها رو به رو شد
10. Nixon felt that he was being victimized by the media.
[ترجمه ترگمان]نیکسون حس کرد که قربانی رسانه ها شده است
[ترجمه گوگل]نیکسون احساس می کرد که وی رسانه ها را مورد آزار و اذیت قرار داده است
[ترجمه گوگل]نیکسون احساس می کرد که وی رسانه ها را مورد آزار و اذیت قرار داده است
11. Referee Bob Nixon was told of the outburst and immediately showed the red card to the big target man.
[ترجمه ترگمان]به \"باب نیکسون\" گفته شد و بلافاصله کارت قرمز را به مرد هدف بزرگ نشان داد
[ترجمه گوگل]داور باب نیکسون از سرخوشی اعلام شد و بلافاصله کارت قرمز را به مرد بزرگ هدف نشان داد
[ترجمه گوگل]داور باب نیکسون از سرخوشی اعلام شد و بلافاصله کارت قرمز را به مرد بزرگ هدف نشان داد
12. Nixon, the loner, was a workhorse with determination.
[ترجمه ترگمان]نیکسون، که تنها و تنها بود، با پشت کار کارا بود
[ترجمه گوگل]نیکسون، تنها، یک کارگر با عزم بود
[ترجمه گوگل]نیکسون، تنها، یک کارگر با عزم بود
13. President Nixon created the Environmental Protection Agency, crucially acknowledging environmental stewardship as necessarily a federal task.
[ترجمه ترگمان]پرزیدنت نیکسون سازمان حفاظت از محیط زیست را تاسیس کرد، که در آن نظارت بر حفظ محیط زیست به عنوان لزوما یک وظیفه فدرال بود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور نیکسون آژانس حفاظت از محیط زیست را ایجاد کرد، که به طور چشمگیری مسئولیت حفاظت از محیط زیست را به عنوان یک وظیفه فدرال اعلام کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور نیکسون آژانس حفاظت از محیط زیست را ایجاد کرد، که به طور چشمگیری مسئولیت حفاظت از محیط زیست را به عنوان یک وظیفه فدرال اعلام کرد
14. Franken sided with his father, a Nixon supporter, against his mother, the Kennedy advocate.
[ترجمه ترگمان]Franken از پدر خود، یکی از حامیان نیکسون، در برابر مادرش، وکیل کندی حمایت کرد
[ترجمه گوگل]فرانکن با پدرش، حامی نیکسون همراه با مادرش، مدافع کندی همراه بود
[ترجمه گوگل]فرانکن با پدرش، حامی نیکسون همراه با مادرش، مدافع کندی همراه بود
کلمات دیگر: