کلمه جو
صفحه اصلی

no end


(عامیانه) بسیار، به حد زیاد

انگلیسی به فارسی

بی پایان


انگلیسی به انگلیسی

• endless, without stopping, going on and on

جملات نمونه

1. There is no end to learning.
[ترجمه ترگمان]هیچ پایانی برای یادگیری وجود ندارد
[ترجمه گوگل]پایان دادن به یادگیری وجود ندارد

2. Love without end hath no end.
[ترجمه ترگمان]عشق بی پایانی هیچ پایانی ندارد
[ترجمه گوگل]بدون پایان هیچ پایان ندارد

3. Even if there is no end, I still love you.
[ترجمه ترگمان]حتی اگر پایانی نداشته باشد، من هنوز دوستت دارم
[ترجمه گوگل]حتی اگر پایانی نداشته باشم، هنوز تو را دوست دارم

4. There is no end to knowledge. There is no end to perfect character.
[ترجمه ترگمان]هیچ پایانی برای دانش وجود ندارد هیچ پایانی برای شخصیت کامل وجود ندارد
[ترجمه گوگل]دانش به هیچ وجه پایان نمی یابد پایان کار شخصیت کامل نیست

5. Teachers inform me that Tracey's behaviour has improved no end.
[ترجمه ترگمان]معلمان به من اطلاع می دهند که رفتار تریسی هیچ پایانی نداشته است
[ترجمه گوگل]معلمان به من اطلاع می دهند که رفتار تراسی به پایان نرسیده است

6. It caused me no end of worry.
[ترجمه ترگمان]این باعث نگرانی من نشد
[ترجمه گوگل]من باعث نگرانی من نشدم

7. I've had no end of problems recently.
[ترجمه ترگمان]اخیرا دچار مشکلاتی شده ام
[ترجمه گوگل]من اخیرا به پایان کارها نپرداخته ام

8. And forever has no end.
[ترجمه ترگمان]و برای همیشه پایانی نداره
[ترجمه گوگل]و برای همیشه پایان ندارد

9. They are stuck with each other with no end in sight.
[ترجمه ترگمان]آن ها با یکدیگر در یک چشم به هم چسبیده اند
[ترجمه گوگل]آنها با یکدیگر سر و کار دارند، بدون پایان در دید

10. There's no end in sight to the present crisis.
[ترجمه ترگمان]هیچ پایانی برای بحران فعلی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در معرض بحران کنونی هیچ پایانی وجود ندارد

11. Your latest book amused me no end.
[ترجمه ترگمان]آخرین کتابی که آخرین کتاب شما برایم جالب بود هیچ پایانی نداشت
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب تو به من علاقه مند نشد

12. Another year has passed, with no end in sight to the suffering.
[ترجمه ترگمان]یک سال دیگر سپری شده است و هیچ پایانی برای رنج و عذاب نیست
[ترجمه گوگل]سال دیگر گذشت، بدون پایان در معرض درد و رنج

13. It would please Granny no end if you wrote to her occasionally.
[ترجمه ترگمان]اگر گهگاه به او نامه می نوشتی، حتما مامان بزرگ می شد
[ترجمه گوگل]اگر به او گاه گاهی نوشتید، به مادربزرگ اجازه نخواهید داد

14. It upset me no end to hear they'd split up.
[ترجمه ترگمان]این باعث ناراحتی من نشد که بشنوم که آن ها از هم جدا شده اند
[ترجمه گوگل]من ناراحت نیستم که بخوام ازش جدا بشم

15. For doctors the working day often has no end.
[ترجمه ترگمان]برای دکترها روز کاری اغلب پایانی ندارد
[ترجمه گوگل]برای روز پزشکان اغلب پایان کار نیست


کلمات دیگر: