کلمه جو
صفحه اصلی

open sea


دریای آزاد، وسط دریا (دور از خلیج یا ساحل و غیره)، دریا میان، دریا میان open sea fishing ماهیگیری در دریای آزاد رجوع شود به: high seas

انگلیسی به فارسی

دریای آزاد، وسط دریا (دور از خلیج یا ساحل و غیره)، دریا میان


رجوع شود به: high seas


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: that expanse of an ocean away from any coastlines; high seas.
مشابه: main

• part of the sea that is not surrounded by land

مترادف و متضاد

open ocean waters


Synonyms: high seas, international waters, ocean blue, the briny deep


جملات نمونه

1. We left port and headed for the open sea .
[ترجمه ترگمان]ما بندر رو ترک کردیم و به سمت دریای آزاد رفتیم
[ترجمه گوگل]ما بندرگاه را ترک کردیم و به دریای آزاد رفتیم

2. The fishing boats headed for the open sea.
[ترجمه ترگمان]قایق های ماهیگیری به سمت دریای آزاد حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]قایق های ماهیگیری به سوی دریای آزاد هدایت می شوند

3. The ship made for the open sea.
[ترجمه ترگمان]کشتی برای دریای آزاد ساخته شد
[ترجمه گوگل]کشتی ساخته شده برای دریا باز است

4. He headed northeast across the open sea.
[ترجمه ترگمان]او به سمت شمال شرقی دریای آزاد رفت
[ترجمه گوگل]او به سوی شمال دریای شمال رفت

5. They headed west toward the open sea .
[ترجمه ترگمان]به سمت غرب به سمت دریای آزاد رفتند
[ترجمه گوگل]آنها به طرف دریای آزاد به سمت غرب رفتند

6. We reached the open sea and the coast receded into the distance.
[ترجمه ترگمان]به دریای آزاد رسیدیم و ساحل دور شد
[ترجمه گوگل]ما به دریای آزاد رسیدیم و ساحل از راه دور افت کرد

7. Slowly he turned the boat around towards the open sea.
[ترجمه ترگمان]آهسته قایق را به سوی دریای باز گرداند
[ترجمه گوگل]به آرامی او قایق را به سمت دریا باز کرد

8. An open sea appeared before us.
[ترجمه ترگمان]یک دریای آزاد در مقابل ما ظاهر شد
[ترجمه گوگل]یک دریای باز قبل از ما ظاهر شد

9. The other side faced the open sea.
[ترجمه ترگمان]طرف دیگر در دریای آزاد قرار داشت
[ترجمه گوگل]طرف دیگر با دریای باز روبرو شد

10. A thirty-pound tuna swam past, heading for the open sea.
[ترجمه ترگمان]تن ماهی سی کیلویی از کنار دریا گذشت و به طرف دریای آزاد رفت
[ترجمه گوگل]یک صد هزار پوند طعمه ای گذراند و به دریا باز می گردد

11. Ideally on the open sea you should carry a flare pack.
[ترجمه ترگمان]در حالت ایده آل در دریای آزاد شما باید یک بسته منور حمل کنید
[ترجمه گوگل]به طور ایده آل در دریای باز باید بسته یخ زده را حمل کنید

12. The open sea is also an important habitat.
[ترجمه ترگمان]دریای آزاد همچنین زیستگاه مهمی است
[ترجمه گوگل]دریای باز نیز یک زیستگاه مهم است

13. The harbor could be mistaken for open sea; it still can.
[ترجمه ترگمان]بندر ممکن است در دریای آزاد اشتباه باشد؛ هنوز هم می تواند
[ترجمه گوگل]بندر می تواند برای دریای آزاد اشتباه باشد هنوز هم می تواند

14. But the call of the open sea is irresistible.
[ترجمه ترگمان]اما تماس از دریای آزاد غیرقابل مقاومت است
[ترجمه گوگل]اما تماس دریای آزاد غیر قابل مقاومت است

15. Sail in and out of the bays not on the open sea.
[ترجمه ترگمان]و از خلیج ها و خلیج ها و دریاها عبور می کند
[ترجمه گوگل]دریای داخل و خارج از خلیج در دریای آزاد نیست

open-sea fishing

ماهی‌گیری در دریای آزاد



کلمات دیگر: