کلمه جو
صفحه اصلی

open door


ورود آزاد، در دسترس همگان، قابل استفاده بدون محدودیت، قابل استفاده بدون محدودیت برابری و داشتن شرایط همسان در بازرگانی با کشوری خاص

انگلیسی به فارسی

ورود آزاد، در دسترس همگان، قابل استفاده بدون محدودیت


برابری و داشتن شرایط همسان در بازرگانی با کشوری خاص


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: free and unrestricted admission or access; unhindered opportunity.

(2) تعریف: a policy of admitting, to one country, the people or companies of all other nations on an equal basis for trade or immigration.

• door that is not closed; place that allows everybody to enter

مترادف و متضاد

freedom to enter


Synonyms: equal admission, free access, generosity, open-door policy, smiling reception, warmheartedness


جملات نمونه

1. An open door may tempt a saint.
[ترجمه ترگمان]یک در باز ممکن است یک قدیس را وسوسه کند
[ترجمه گوگل]درب باز ممکن است یک مقدس را وسوسه کند

2. Light was streaming in through the open door.
[ترجمه ترگمان]نور از در باز به داخل می تابید
[ترجمه گوگل]نور از طریق درب باز جریان داشت

3. He ran headlong for the open door.
[ترجمه ترگمان]با سر و صدا به سوی در باز دوید
[ترجمه گوگل]او برای درب باز می ماند

4. The children peered through the open door, breathless with excitement.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از در باز نگاه کردند و از فرط هیجان نفسش بند آمده بود
[ترجمه گوگل]بچه ها از طریق درب باز، با هیجان نفس نفس می کشیدند

5. I glanced through the open door.
[ترجمه ترگمان]از در باز نگاهی انداختم
[ترجمه گوگل]من از طریق درب باز نگاه کردم

6. I tossed the grenade through the open door.
[ترجمه ترگمان]نارنجک را از در باز انداختم
[ترجمه گوگل]نارنجک را از طریق درب باز گذاشتم

7. A stream of cold air rushed through the open door.
[ترجمه ترگمان]موجی از هوای سرد از در باز گذشت
[ترجمه گوگل]یک جریان هوای سرد از طریق درب باز است

8. A rifleman was racing out of the open door.
[ترجمه ترگمان]A از در باز بیرون می زد
[ترجمه گوگل]تفنگدار در خارج از مسابقه آزاد بود

9. He began to back her towards the open door.
[ترجمه ترگمان]به سوی در باز رفت
[ترجمه گوگل]او شروع به بازگشت به سمت درب باز کرد

10. The open door revealed an untidy kitchen.
[ترجمه ترگمان]در باز، آشپزخانه نامرتب خودنمایی می کرد
[ترجمه گوگل]درب باز یک آشپز بی نظیر را نشان داد

11. Through the open door we could hear him storming about the way he had been treated.
[ترجمه ترگمان]از در باز می توانستیم صدای او را بشنوم که از طرز برخورد با او به وجد آمده بود
[ترجمه گوگل]از طریق درب باز، می توانستیم او را طوفانی در مورد نحوه درمان او بشنویم

12. I found an open door and made good my escape.
[ترجمه ترگمان]یه در باز پیدا کردم و فرار کردم
[ترجمه گوگل]من یک درب باز کردم و فرار کردم

13. A shaft of light came through the open door.
[ترجمه ترگمان]یک چاه نور از در باز بیرون آمد
[ترجمه گوگل]یک شفت نور از طریق درب باز بود

14. A knock on the slightly open door woke him only minutes later.
[ترجمه ترگمان]فقط چند دقیقه بعد در باز شد
[ترجمه گوگل]دست انداز در درب کمی باز او چند دقیقه بعد او را بیدار کرد

15. Cautiously Grant peered round the edge of the open door.
[ترجمه ترگمان]خانم گرانت با احتیاط به لبه در باز نگاه کرد
[ترجمه گوگل]با احتیاط Grant دور لبه درب باز می شود


کلمات دیگر: