کلمه جو
صفحه اصلی

paying attention

انگلیسی به انگلیسی

• giving attention, standing at attention, noticing

جملات نمونه

1. The teacher gently reproved the boys for not paying attention.
[ترجمه ترگمان]معلم به آرامی پسران را سرزنش کرد که توجه نمی کنند
[ترجمه گوگل]معلم به آرامی پسران را مجبور کرد که توجه خود را نادیده نگیرند

2. But by then the administration wasn't paying attention, for top officials were fixated on Kuwait.
[ترجمه ترگمان]اما تا آن زمان دولت توجه نکرده است، چرا که مقامات ارشد بر روی کویت تمرکز کرده اند
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، دولت توجهی نکرد، زیرا مقامات بلندپایه در کویت متوقف شدند

3. I'm having trouble paying attention - I have a thing or two on my mind.
[ترجمه ترگمان]حواسم را جمع می کنم - یکی دو کار دارم
[ترجمه گوگل]من مشکلی با توجه دارم - من یک یا دو چیز را در ذهن دارم

4. I was still kicking myself for not paying attention.
[ترجمه ترگمان]همچنان به خودم لگد می زدم که توجهی نکنم
[ترجمه گوگل]من هنوز خودم را لگد زدم که توجهی نکردم

5. I'm sorry, I wasn't paying attention to what you were saying.
[ترجمه ترگمان]متاسفم، حواسم به حرف های شما نبود
[ترجمه گوگل]متاسفم، من به آنچه که گفتم توجه نکردم

6. She breezed out without paying attention to anyone.
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه توجهی به کسی داشته باشد به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او بدون توجه به هر کسی بیرون آمد

7. More than ever before, the food industry is paying attention to young consumers.
[ترجمه ترگمان]بیش از پیش، صنعت مواد غذایی به مصرف کنندگان جوان توجه دارد
[ترجمه گوگل]صنایع غذایی بیش از هر زمان دیگری توجه مشتریان جوان را به خود جلب کرده است

8. Interviews - paying attention to reasons for leaving previous jobs, frequent changes of residence, and job-related medical history.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه ها به دلایلی برای ترک مشاغل قبلی، تغییرات مکرر اقامت و سابقه پزشکی مرتبط با شغل توجه می کنند
[ترجمه گوگل]مصاحبه ها - با توجه به دلایل ترک حرفه های قبلی، تغییرات مکرر اقامت و سابقه پزشکی مرتبط با شغل

9. You almost feel guilty paying attention to the jet stream of consciousness.
[ترجمه ترگمان]شما تقریبا احساس گناه می کنید که به جریان جت of توجه می کنید
[ترجمه گوگل]شما تقریبا احساس گناه می کنید که توجه به جت جریان آگاهی است

10. They take a seven-point lead before Oregon starts paying attention.
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل از اینکه اورگون شروع به توجه کند هفت نقطه پیش رو به خود می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها پیش از اورگان شروع به توجه می کنند

11. Until you start paying attention, that is.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که توجه تان را شروع کنید، این است
[ترجمه گوگل]تا زمانی که توجه خود را شروع نکنید، این است

12. I choose a theme by paying attention to the kids.
[ترجمه ترگمان]من با توجه به بچه ها موضوع را انتخاب می کنم
[ترجمه گوگل]من موضوع را با توجه به بچه ها انتخاب می کنم

13. I'm sorry I wasn't paying attention, I have a lot on my mind at the moment.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که حواسم نبود، در حال حاضر خیلی فکرم را مشغول کرده بود
[ترجمه گوگل]متأسفم توجهی نکردم، در حال حاضر در ذهنم خیلی زیاد است

14. I caught myself watching everybody else instead of paying attention to the lecture.
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه حواسم را جمع کنم به دیگران نگاه می کردم
[ترجمه گوگل]من به جای توجه به سخنرانی، خودم را به تماشای همه افراد دیگر گرفتم

15. Paying attention to print has few payoffs for these texts.
[ترجمه ترگمان]دقت توجه به چاپ، payoffs کمی برای این متون دارد
[ترجمه گوگل]توجه به چاپ چندین نتیجه برای این متون است

پیشنهاد کاربران

توجه کردن

توجه کردن. اهمیت دادن


کلمات دیگر: