• economic system that freely trades with other systems
open economy
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. It was established to promote independent, objective analysis and public discussion of open economies and relations among them.
[ترجمه ترگمان]برای ترویج استقلال، تحلیل عینی و بحث عمومی در مورد اقتصادهای باز و روابط بین آن ها تاسیس شد
[ترجمه گوگل]این امر برای ترویج تجزیه و تحلیل مستقل، عینی و بحث عمومی از اقتصاد باز و روابط میان آنها ایجاد شد
[ترجمه گوگل]این امر برای ترویج تجزیه و تحلیل مستقل، عینی و بحث عمومی از اقتصاد باز و روابط میان آنها ایجاد شد
2. This article a stochastic growth model a small open economy with the method of stochastic optimization.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک مدل رشد تصادفی را با روش بهینه سازی اتفاقی یک اقتصاد باز کوچک مدلسازی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله یک مدل رشد تصادفی یک اقتصاد باز با روش بهینه سازی تصادفی است
[ترجمه گوگل]این مقاله یک مدل رشد تصادفی یک اقتصاد باز با روش بهینه سازی تصادفی است
3. Therefore, the study of the BOP situation under Open economy is of realistic meaning.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مطالعه وضعیت bop تحت اقتصاد آزاد معنای واقع گرایانه است
[ترجمه گوگل]بنابراین مطالعه وضعیت BOP در اقتصاد آزاد به معنای واقعی است
[ترجمه گوگل]بنابراین مطالعه وضعیت BOP در اقتصاد آزاد به معنای واقعی است
4. Under the open economy condition, the central bank determines the base money through the rediscount, loans, purchasing securities and foreign exchange and so on.
[ترجمه ترگمان]در شرایط اقتصادی آزاد، بانک مرکزی پول پایه را از طریق وام، وام، خرید اوراق بهادار و ارز خارجی و غیره تعیین می کند
[ترجمه گوگل]در شرایط اقتصادی باز، بانک مرکزی پول پایه را از طریق تخفیف مجدد، وام، خرید اوراق بهادار و ارز خارجی و غیره تعیین می کند
[ترجمه گوگل]در شرایط اقتصادی باز، بانک مرکزی پول پایه را از طریق تخفیف مجدد، وام، خرید اوراق بهادار و ارز خارجی و غیره تعیین می کند
5. It has a relatively open economy and a large and relatively well - educated pool of skilled labor.
[ترجمه ترگمان]آن یک اقتصاد نسبتا باز و یک استخر بزرگ و نسبتا تحصیل کرده از نیروی کار ماهر دارد
[ترجمه گوگل]این یک اقتصاد نسبتا باز و یک مجموعه بزرگ و با تحصیلات عالی کارگران ماهر است
[ترجمه گوگل]این یک اقتصاد نسبتا باز و یک مجموعه بزرگ و با تحصیلات عالی کارگران ماهر است
6. New analytical methods of New Open Economy Macroeconomics, which absorbs the micro-economic basis, such as the nominal price rigidity and non-perfect competition, are closer to economy reality.
[ترجمه ترگمان]روش های تحلیلی جدید اقتصاد باز جدید، که اساس خرد اقتصادی را جذب می کند، مانند انعطاف ناپذیری قیمت اسمی و رقابت غیر کامل، به واقعیت اقتصادی نزدیک تر هستند
[ترجمه گوگل]روش های تحلیلی جدید اقتصاد کلان اقتصاد آزاد باز، که پایه اقتصادی اقتصادی را جذب می کند، مانند استحکام قیمت اسمی و رقابت بی نظیر، به واقعیت اقتصادی نزدیک تر است
[ترجمه گوگل]روش های تحلیلی جدید اقتصاد کلان اقتصاد آزاد باز، که پایه اقتصادی اقتصادی را جذب می کند، مانند استحکام قیمت اسمی و رقابت بی نظیر، به واقعیت اقتصادی نزدیک تر است
7. Tax evasion mainly exists in open economy, the severest of which being the absolute scale of value added tax.
[ترجمه ترگمان]فرار از مالیات به طور عمده در اقتصاد آزاد وجود دارد، severest که در آن مقیاس مطلق مالیات بر ارزش افزوده می شود
[ترجمه گوگل]فرار از پرداخت مالیات به طور عمده در اقتصاد باز وجود دارد، که شدیدترین آن مقیاس مطلق مالیات بر ارزش افزوده است
[ترجمه گوگل]فرار از پرداخت مالیات به طور عمده در اقتصاد باز وجود دارد، که شدیدترین آن مقیاس مطلق مالیات بر ارزش افزوده است
8. The process that China moves toward open economy is arrive by quantitative change qualitative change.
[ترجمه ترگمان]فرآیندی که چین به سوی اقتصاد باز حرکت می کند، با تغییر کمی و کمی تغییر کیفی حاصل می شود
[ترجمه گوگل]روند تغییراتی که چین به سمت اقتصاد باز می کند، با تغییرات کمی تغییر می کند
[ترجمه گوگل]روند تغییراتی که چین به سمت اقتصاد باز می کند، با تغییرات کمی تغییر می کند
9. Currency substitution is the characteristic trouble in the open economy.
[ترجمه ترگمان]جایگزینی ارز، مشکل مشخصه در اقتصاد آزاد است
[ترجمه گوگل]تعویض ارز مشکل خاص در اقتصاد باز است
[ترجمه گوگل]تعویض ارز مشکل خاص در اقتصاد باز است
10. Effective development of an open economy.
[ترجمه ترگمان]توسعه موثر یک اقتصاد آزاد
[ترجمه گوگل]توسعه مؤثر یک اقتصاد باز
[ترجمه گوگل]توسعه مؤثر یک اقتصاد باز
11. We constantly raised the level of the open economy.
[ترجمه ترگمان]ما بطور مداوم سطح اقتصاد آزاد را بالا بردیم
[ترجمه گوگل]ما به طور مداوم سطح اقتصاد باز را افزایش دادیم
[ترجمه گوگل]ما به طور مداوم سطح اقتصاد باز را افزایش دادیم
12. Open economy with a closed economy is opposed to the concept.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد باز با یک اقتصاد بسته مخالف این مفهوم است
[ترجمه گوگل]اقتصاد باز با یک اقتصاد بسته به این مفهوم مخالف است
[ترجمه گوگل]اقتصاد باز با یک اقتصاد بسته به این مفهوم مخالف است
13. We have a free press, independent courts, an open economy, rambunctious parliamentary debates.
[ترجمه ترگمان]ما یک مطبوعات آزاد، دادگاه های مستقل، یک اقتصاد باز، مناظرات پارلمانی rambunctious داریم
[ترجمه گوگل]ما مطبوعات آزاد، دادگاه های مستقل، اقتصاد باز، بحث های مجلس پارازیت را داریم
[ترجمه گوگل]ما مطبوعات آزاد، دادگاه های مستقل، اقتصاد باز، بحث های مجلس پارازیت را داریم
14. The Netherlands has a prosperous and an open economy.
[ترجمه ترگمان]هلند دارای یک اقتصاد باز و رونق اقتصادی است
[ترجمه گوگل]هلند دارای اقتصاد مرفه و باز است
[ترجمه گوگل]هلند دارای اقتصاد مرفه و باز است
15. Imagine now a small open economy with a flexible exchange rate policy ( Hungary for example ).
[ترجمه ترگمان]حالا تصور کنید که یک اقتصاد باز کوچک با یک سیاست نرخ ارز انعطاف پذیر (برای مثال مجارستان)
[ترجمه گوگل]اکنون تصور کنید یک اقتصاد باز باز با یک سیاست نرخ ارز انعطاف پذیر (به عنوان مثال مجارستان)
[ترجمه گوگل]اکنون تصور کنید یک اقتصاد باز باز با یک سیاست نرخ ارز انعطاف پذیر (به عنوان مثال مجارستان)
پیشنهاد کاربران
open economy ( اقتصاد )
واژه مصوب: اقتصاد باز
تعریف: اقتصادی که در آن مبادلات تجاری و فعالیت اقتصادی با دنیای خارج به نسبت زیاد است
واژه مصوب: اقتصاد باز
تعریف: اقتصادی که در آن مبادلات تجاری و فعالیت اقتصادی با دنیای خارج به نسبت زیاد است
کلمات دیگر: