(عامیانه) بسیار، خیلی، بی اندازه، بی نهایت، بسیار، تابخواهی، هرچه تصورکنی، هرقدر
ever so
(عامیانه) بسیار، خیلی، بی اندازه، بی نهایت، بسیار، تابخواهی، هرچه تصورکنی، هرقدر
انگلیسی به فارسی
همیشه تا
جملات نمونه
1. Be it ever so humble, there is no place like home.
[ترجمه ب ا] مهم نیست که چقدر خانه ای محقر باشد، باز هم هیچ کجا مثل خانه نیست.
[ترجمه ب ا] هرچقدر هم که خانه ای محقر باشد، باز هم هیچ جا مثل خانه نیست.
[ترجمه ترگمان]تا به حال این قدر محقر باشد، جایی مثل خانه نیست[ترجمه گوگل]همیشه آنقدر فروتن باشید که هیچ جایی مثل خانه نیست
2. Ever so a person, can in order to my every move and happy or frustrated for a long time.
[ترجمه ترگمان]تا به حال یک نفر می تواند به خاطر هر حرکت و خوشحالی یا نا امید برای مدت طولانی به من کمک کند
[ترجمه گوگل]همیشه یک شخص، می تواند به هر حرکت من و خوشحال یا نا امید برای مدت زمان طولانی است
[ترجمه گوگل]همیشه یک شخص، می تواند به هر حرکت من و خوشحال یا نا امید برای مدت زمان طولانی است
3. It's ever so easy to cook. You just follow the directions on the packet.
[ترجمه ترگمان]آشپزی خیلی آسان است تو فقط مسیر بسته رو دنبال می کنی
[ترجمه گوگل]آشپزی آنقدر آسان است شما فقط دستورالعمل های مربوط به بسته را دنبال کنید
[ترجمه گوگل]آشپزی آنقدر آسان است شما فقط دستورالعمل های مربوط به بسته را دنبال کنید
4. I like him ever so much.
[ترجمه ترگمان] خیلی از اون خوشم میاد
[ترجمه گوگل]من خیلی او را دوست دارم
[ترجمه گوگل]من خیلی او را دوست دارم
5. He sat there ever so quietly.
[ترجمه ترگمان]خیلی آرام آنجا نشسته بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال بی سر و صدا آنجا نشسته است
[ترجمه گوگل]او تا به حال بی سر و صدا آنجا نشسته است
6. The assistant was ever so helpful.
[ترجمه ترگمان] اون دستیار خیلی کمک کرده بود
[ترجمه گوگل]دستیار تا کنون بسیار مفید بود
[ترجمه گوگل]دستیار تا کنون بسیار مفید بود
7. He leaned forward ever so slightly .
[ترجمه ترگمان]او به جلو خم شد
[ترجمه گوگل]او تا به حال کمی به جلو حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او تا به حال کمی به جلو حرکت کرد
8. What's troubling you, dear? You look ever so worried.
[ترجمه ترگمان]چی آزارت میده عزیزم؟ همیشه نگران به نظر میای
[ترجمه گوگل]عزیز دلم شما همواره نگران این موضوع هستید
[ترجمه گوگل]عزیز دلم شما همواره نگران این موضوع هستید
9. Everybody enjoyed himself ever so at the evening party.
[ترجمه ترگمان]همه از خود او در مهمانی شب لذت می بردند
[ترجمه گوگل]هر شب در مهمانی شبانه از خود لذت می برد
[ترجمه گوگل]هر شب در مهمانی شبانه از خود لذت می برد
10. Thanks ever so much for your help, I really appreciate it.
[ترجمه ترگمان]، خیلی ممنون از کمکت واقعا ازت ممنونم
[ترجمه گوگل]با سپاس فراوان از کمک شما، من واقعا از آن قدردانی میکنم
[ترجمه گوگل]با سپاس فراوان از کمک شما، من واقعا از آن قدردانی میکنم
11. He's ever so rich.
[ترجمه ترگمان]تا حالا اینقدر پول دار شده
[ترجمه گوگل]او تا کنون خیلی غنی است
[ترجمه گوگل]او تا کنون خیلی غنی است
12. Shift the frame ever so slightly, and you get a completely different picture.
[ترجمه ترگمان]تصویر را تا به حال تغییر دهید، و یک عکس کاملا متفاوت دریافت کنید
[ترجمه گوگل]کادر را تا اندازهای تغییر دهید و عکس کاملا متفاوت بگیرید
[ترجمه گوگل]کادر را تا اندازهای تغییر دهید و عکس کاملا متفاوت بگیرید
13. She moved the picture ever so slightly to the right.
[ترجمه ترگمان]تصویر را تا حدی به سمت راست تغییر داد
[ترجمه گوگل]او تصویر را کمی به سمت راست حرکت داد
[ترجمه گوگل]او تصویر را کمی به سمت راست حرکت داد
14. Her speech was ever so slightly slurred and her eyes seemed to swim in and out of focus.
[ترجمه ترگمان]گفتارش بسیار کم بود، و چشمانش به نظر می رسید که در حال شنا کردن و بیرون از تمرکز است
[ترجمه گوگل]سخنرانی او تا به حال کمی ناخوشایند بود و چشم او به نظر می رسید که در فوکوس بیرون می رفت
[ترجمه گوگل]سخنرانی او تا به حال کمی ناخوشایند بود و چشم او به نظر می رسید که در فوکوس بیرون می رفت
15. Ever so gradually Milton had to admit that this whole thing was turning out all right.
[ترجمه ترگمان]همیشه به تدریج میلتون ناچار می شد قبول کند که همه چیز روبه راه می شود
[ترجمه گوگل]میلتون تا این حد به تدریج مجبور شد اعتراف کند که این همه چیز کاملا درست شده است
[ترجمه گوگل]میلتون تا این حد به تدریج مجبور شد اعتراف کند که این همه چیز کاملا درست شده است
پیشنهاد کاربران
بی نهایت . بی اندازهّّ
کلمات دیگر: