کلمه جو
صفحه اصلی

consenting


معنی : موافق

انگلیسی به فارسی

رضایت، موافق


انگلیسی به انگلیسی

• that gave consent
a consenting adult is a person who is considered to be responsible or old enough to make their own decisions about what they do, especially about who they have sex with.

مترادف و متضاد

موافق (صفت)
accordant, according, agreeing, compliant, congruent, compatible, concordant, concurrent, consonant, consentaneous, consenting

جملات نمونه

1. consenting adults
اشخاص بالغ که به میل خود (نه به زور و غیره) جماع می کنند

2. What consenting adults do in private is their own business.
[ترجمه hamed] آنچه که افراد بالغ در خلوت انجام می دهند به خودشان مربوط است .
[ترجمه ترگمان]آنچه که به افراد بالغ اجازه می دهد در بخش خصوصی انجام دهند، تجارت خودشان است
[ترجمه گوگل]آنچه که افراد بالغ انجام میدهند خصوصی هستند، کسب و کار خودشان است

3. I mean he is a consenting adult.
[ترجمه ترگمان] منظورم اینه که اون یه adult
[ترجمه گوگل]منظورم این است که او یک بزرگسال است

4. Treaties bind consenting parties only, and strangers to any treaty are legally unaffected by it.
[ترجمه ترگمان]معاهدات تنها به طرفین تسلیم می شوند و بیگانگان و بیگانگان از نظر قانونی تحت تاثیر آن قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]معاهدات تنها احزاب رضایت بخشی را اعطا می کنند و غریبه ها به هیچ یک از معاهدات قانونی نیستند

5. Consenting in one's heart is not a performative consent but a psychological state akin to coming to terms with.
[ترجمه ترگمان]consenting در قلب انسان، یک رضایت اجرایی نیست، بلکه حالت روان شناختی شبیه به آمدن به شرایط است
[ترجمه گوگل]موافقت در قلب خود، رضایت اجباری نیست، بلکه یک حالت روانشناختی است که با آن همراه است

6. Just consenting. Breath deeply, slowly and deeply.
[ترجمه ترگمان] فقط قبول نفس عمیق و عمیق نفس می کشم
[ترجمه گوگل]فقط رضایت نفس عمیق، آرام و عمیق

7. Even videotaped interviews with consenting patients have drawbacks.
[ترجمه ترگمان]حتی مصاحبه های ویدئویی با بیماران موافقت شده مانع از این امر می شوند
[ترجمه گوگل]حتی مصاحبه های ویدئویی با بیماران رضایت ندارند

8. I believe that what consenting adults do in private is their business beg to differ.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که آنچه که افراد بالغ در بخش خصوصی انجام می دهند، کسب وکار آن ها است که تقاضا می کنند متفاوت باشند
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که آنچه که بزرگسالان با آن موافقند خصوصی هستند

9. So by consenting, you can leave something behind, and move forward, with confidence.
[ترجمه ترگمان]پس با موافقت، شما می توانید چیزی را پشت سر بگذارید، و بااعتماد به نفس به جلو حرکت کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین با موافقت، می توانید چیزی را پشت سر بگذارید و با اعتماد به نفس حرکت کنید

10. Such sadomasochistic contact between consenting sexual partners is more common than was formerly believed.
[ترجمه ترگمان]این ارتباط sadomasochistic بین دو شریک جنسی کاملا شایع است که قبلا باور داشت
[ترجمه گوگل]چنین ارتباطی با سادوماولوژیستی بین شرکای جنسی رضایت بخش بیشتر از گذشته است

11. Pornography depicting consenting adults, should be legal for the adult population.
[ترجمه ترگمان]Pornography که افراد بالغ را به تصویر می کشد، باید برای جمعیت بزرگ سال قانونی باشند
[ترجمه گوگل]پورنوگرافی که نشان می دهد بزرگسالان رضایت بخش، باید برای بزرگسالان قانونی باشد

12. By consenting, you left the feelings of a child.
[ترجمه ترگمان] با موافقت، تو احساسات یه بچه رو رها کردی
[ترجمه گوگل]با رضایت شما احساسات یک کودک را ترک کردید

13. Whatever feels good to consenting adults is okay by me.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که برای موافقت کردن با بزرگ ترها خوب باشد، با من خوب است
[ترجمه گوگل]هرچیزی که احساس می کند به رضایت بالایی دست می یابد، به من لطف دارد

14. She paused before consenting to marry him.
[ترجمه ترگمان]پیش از این که خود را راضی کند با او ازدواج کند، مکث کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از رضایت از ازدواج با او متوقف شد

پیشنهاد کاربران

رضایت


کلمات دیگر: