قدردانی
appreciatively
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• in an appreciative manner, thankfully, gratefully
جملات نمونه
1. the thirsty old man gulped down the water appreciatively
پیرمرد تشنه آب را با قدردانی سرکشید.
2. He drained his glass and smacked his lips appreciatively.
[ترجمه ترگمان]لیوانش را خالی کرد و با تحسین لب هایش را به صدا در آورد
[ترجمه گوگل]او شیشه خود را تخلیه کرد و لبهایش را با قدردانی به او تقدیم کرد
[ترجمه گوگل]او شیشه خود را تخلیه کرد و لبهایش را با قدردانی به او تقدیم کرد
3. Across the table, his son Benjie munched appreciatively.
[ترجمه ترگمان]در آن سوی میز، پسرش مشغول خوردن بود
[ترجمه گوگل]در کنار میز، پسرش بنجی با قدردانی از هم جدا شد
[ترجمه گوگل]در کنار میز، پسرش بنجی با قدردانی از هم جدا شد
4. He sipped the warm milk appreciatively.
[ترجمه ترگمان]او شیر گرم را با تحسین نوشید
[ترجمه گوگل]او شیرینی گرم را شیرین کرد
[ترجمه گوگل]او شیرینی گرم را شیرین کرد
5. "Mmm, " she murmured appreciatively.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی تشویق آمیز گفت: اممم
[ترجمه گوگل]'مامان،' او شکیبایی کرد
[ترجمه گوگل]'مامان،' او شکیبایی کرد
6. A few of the Dorcas gang chortled appreciatively.
[ترجمه ترگمان]چند نفر از گروه Dorcas با لحنی تشویق آمیز خندیدند
[ترجمه گوگل]چند نفر از باند دزکا قدردانی کردند
[ترجمه گوگل]چند نفر از باند دزکا قدردانی کردند
7. Kay McGovern rose to his feet, cheering appreciatively when the performance ended.
[ترجمه ترگمان]وقتی نمایش پایان یافت، McGovern از جا برخاست و با تشویق او را تشویق به تشویق کردند
[ترجمه گوگل]کی مک گاورن به پاهای خود رسید، وقتی که عملکرد به پایان رسید، با افتخار تشویق شد
[ترجمه گوگل]کی مک گاورن به پاهای خود رسید، وقتی که عملکرد به پایان رسید، با افتخار تشویق شد
8. I laugh appreciatively at his sarcasm, and I never flinch, outwardly at least, at his slams.
[ترجمه ترگمان]با تحسین به طعنه او می خندم و من هیچ وقت به هیچ روی خود را از او جدا نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]من به طرز شگفت انگیزی از او سارکاسم میخندم
[ترجمه گوگل]من به طرز شگفت انگیزی از او سارکاسم میخندم
9. She smiled appreciatively at him.
[ترجمه ترگمان]او با تحسین به او لبخند زد
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و از او قدردانی کرد
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و از او قدردانی کرد
10. He smiled appreciatively at the murmur of laughter he'd provoked.
[ترجمه ترگمان]او با تحسین به صدای خنده ای که او را تحریک کرده بود لبخند زد
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و گفت: 'خنده ام را تحریک کرد
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و گفت: 'خنده ام را تحریک کرد
11. She looked appreciatively at Blair's lovely pictures.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت به تصاویر دوست داشتنی بلر نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با قدردانی در تصاویر دوست داشتنی بلر نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با قدردانی در تصاویر دوست داشتنی بلر نگاه کرد
12. She flicked her lectu almost appreciatively and had the good graces to flush a bit.
[ترجمه ترگمان]با حالتی حاکی از تحسین و تحسین نگاهش کرد و لطف کرد که کمی سرخ شود
[ترجمه گوگل]او تقریبا با قدردانی از lectu خود را لمس کرد و به خوبی فریب خورد
[ترجمه گوگل]او تقریبا با قدردانی از lectu خود را لمس کرد و به خوبی فریب خورد
13. She eyed Obi - Wan appreciatively before setting down the dishes and helping Luke into the high chair.
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه غذا را کنار بگذارد و به لوک کمک کند تا روی صندلی بلند بنشیند، با حالتی تشویق آمیز به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او چشم Obi - وان قدردانی قبل از تنظیم ظروف و کمک به لوقا به صندلی بالا
[ترجمه گوگل]او چشم Obi - وان قدردانی قبل از تنظیم ظروف و کمک به لوقا به صندلی بالا
14. He gazed appreciatively at the twin curves formed by the outline of the dilapidated tile roof.
[ترجمه ترگمان]با حالت appreciatively به دو منحنی که با طرح کلی سقف کاشی شده ایجاد شده بود نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با قدردانی از منحنی های دوقلو تشکیل شده توسط طرح سقف کاذب ناپدید شده نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با قدردانی از منحنی های دوقلو تشکیل شده توسط طرح سقف کاذب ناپدید شده نگاه کرد
15. Mr. Bob lit his cigar, savoured it appreciatively.
[ترجمه ترگمان]آقای باب سیگارش را آتش زد و تشویق کنان از آن لذت برد
[ترجمه گوگل]آقای باب سیگار خود را روشن کرد، آن را با قدردانی از آن لذت ببرید
[ترجمه گوگل]آقای باب سیگار خود را روشن کرد، آن را با قدردانی از آن لذت ببرید
پیشنهاد کاربران
قدردانی، حق شناسی
کلمات دیگر: