کلمه جو
صفحه اصلی

cottage


معنی : کلبه، خانه روستایی
معانی دیگر : کاشانه، خانه ی ییلاقی

انگلیسی به فارسی

کلبه، خانه روستایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small or modest detached home, usu. for one family.

- The caretaker lived in a cottage behind the main house.
[ترجمه ترگمان] سرایدار در کلبه ای پشت خانه اصلی زندگی می کرد
[ترجمه گوگل] نگهبان در کلبه پشت خانه اصلی زندگی می کرد
- Our family owns a cottage in Maine where we stay every summer.
[ترجمه محمود امینی] خانواده ما صاحب کلبه ای در مین، جایی که تابستان در آن اقامت دارند، می باشند.
[ترجمه ترگمان] خانواده ما صاحب یه کلبه توی \"مین\" - ه که هر تابستون اینجا می مونیم
[ترجمه گوگل] خانواده ما دارای کلبه ای در مین است که در آن هر تابستان باقی می ماند

(2) تعریف: a small, detached dwelling, used for temporary periods, as at a resort, school, hospital facility, or the like.
مشابه: cabin, lodge

- We stayed in one of the hotel's cottages close to the lake.
[ترجمه ترگمان] در یکی از کلبه های مهمانخانه نزدیک دریاچه ماندیم
[ترجمه گوگل] ما در یکی از کلبه های هتل در نزدیکی دریاچه اقامت کردیم

• small house
a cottage is a small house in the country.

مترادف و متضاد

کلبه (اسم)
lodge, hull, shack, hutch, cabana, hut, cabin, cottage, shanty, hovel, cote, kraal

خانه روستایی (اسم)
cottage

tiny house; lodging


Synonyms: box, bungalow, cabana, cabin, caboose, camp, carriage house, chalet, cot, home, hut, lean-to, lodge, ranch, shack, shanty, small house


جملات نمونه

1. a cottage chimney smokes
دودکش یک کلبه دود بیرون می دهد.

2. a cottage on the shore
کلبه ای در ساحل

3. a cottage perched on the cliff
کلبه ای بر روی صخره قرار داشت.

4. a humble cottage became their abode
کلبه ی محقری منزلگه آنها شد.

5. a remote cottage in snow-covered mountains
کلبه ای دورافتاده در کوه های پوشیده از برف

6. they own a cottage on the coast of the caspian sea
آنها در کرانه ی دریای خزر یک خانه ی ییلاقی دارند.

7. a footpath linked the cottage with the river
راه باریکی کلبه را به رودخانه وصل می کرد.

8. he dwells in a cottage
او در کلبه ای زندگی می کند.

9. he happened on a cottage hidden in the forest
او به کلبه ای برخورد که در جنگل از نظر پنهان بود.

10. a pine forest surrounds the cottage
جنگل درختان کاج کلبه را در برگرفته است.

11. a narrow blacktop leads to the cottage
جاده ی باریک و آسفالته ای به کلبه منتهی می شود.

12. There is a cottage on the hilltop.
[ترجمه ترگمان]یک کلبه روی تپه است
[ترجمه گوگل]کلبه در تپه وجود دارد

13. This is the cottage where the bandits once holed up.
[ترجمه ترگمان]این همون کلبه ای هست که دزدها یه بار اونجا بودن
[ترجمه گوگل]این کلبه است که در آن یک بار دستگیر شده است

14. There was a cottage garden at the front and a white picket fence.
[ترجمه ترگمان]یک باغ کوچک در جلو و یک نرده چوبی سفید بود
[ترجمه گوگل]یک باغ کلبه در جلو و یک حصار پله سفید وجود دارد

15. Please accept the use of our cottage as a quid pro quo for lending us your car.
[ترجمه ترگمان]لطفا استفاده از کلبه ما را به عنوان یک پوند برای قرض دادن به ما بپذیرید
[ترجمه گوگل]لطفا استفاده از کلبه ما را به عنوان quid حرفه ای برای اعطای ما ماشین خود را

16. Grandma lives in a quaint old cottage.
[ترجمه ترگمان]مامان بزرگ تو یه کلبه قدیمی و عجیب زندگی میکنه
[ترجمه گوگل]مادربزرگ در کلبه قدیمی عجیب زندگی می کند

17. They have a summer cottage by the seacoast.
[ترجمه ترگمان]یک کلبه ییلاقی کنار ساحل کنار دریا دارند
[ترجمه گوگل]آنها در کنار ساحل یک کلبه تابستانه دارند

18. I'd like to buy a run-down cottage that I can do up.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم یه کلبه کوتاه بخرم که بتونم انجامش بدم
[ترجمه گوگل]من می خواهم که کلبه ای را که می توانم انجام دهم خریداری کنم

Smoke rose from farmers' cottages.

دود از کلبه‌ی کشاورزان برمی‌خواست.


They own a cottage on the coast of the Caspian sea.

آنها در کرانه‌ی دریای خزر یک خانه‌ی ییلاقی دارند.


پیشنهاد کاربران

خونه چوبی

خانه ( کوچک و معمولا در حومه شهر )

کلبه ( خانه ی کوچک )

کلبه یا خانه ای کوچک در روستا که در آن خوک نگهداری می شود.


کلمات دیگر: