کلمه جو
صفحه اصلی

trawl


معنی : بند، دام یا تور، با تور کیسهای ماهی گرفتن، کشیدن
معانی دیگر : تور ماهیگیری (به ویژه تور کیسه مانندی که در راستای ته دریا حرکت می دهند - trawlnet هم می گویند)، تور کیسه ای، طناب شناور (طناب سوار بر گوی یا چوب پنبه که تورهای ماهیگیری بر آن آویخته می شوند - trawl line هم می گویند)، (با تورکیسه ای یا طناب شناور) ماهی گرفتن، کیسه ای که درته دریاکشیده میشود

انگلیسی به فارسی

کشیدن، باتور کیسه ای ماهی گرفتن، دام یا تور،کیسه ای که درته دریا کشیده می‌شود، بند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large wide-mouthed conical net that is dragged along the bottom of the sea to catch deep-water fish.
مشابه: net

(2) تعریف: a long heavy fishing line that has many short lines with baited hooks attached at intervals and that is supported by buoys.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: trawls, trawling, trawled
• : تعریف: to fish with a trawl net or line.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to catch (fish) with a trawl net or line.

(2) تعریف: to pull (a trawl net) along the bottom.

• fishing net dragged along the sea bottom
fish with a fishing net dragged along the sea bottom
when fishermen trawl, they drag a wide net behind a ship in order to catch fish.
a trawl or trawl net is the wide net that fishermen use in trawling.
if you trawl for something, you search among a large number of similar things in order to find the best or most suitable one. verb here but can also be a count noun. e.g. as a result of a nation-wide trawl thirty actors were enlisted. ...a concerted trawl for new enthusiasts.

مترادف و متضاد

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

دام یا تور (اسم)
trawl

با تور کیسه ای ماهی گرفتن (فعل)
trawl

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

جملات نمونه

1. They trawl these waters for cod.
[ترجمه ترگمان]ان ها این آب ها را برای ماهی ها تهیه می کنند
[ترجمه گوگل]آنها این آبها را برای غذا تری می کنند

2. We did a wide trawl to find the right person to play the part.
[ترجمه مهدی رمضانی] ما جستجوی وسیعی برای پیدا کردن فرد مناسب برای ایفای نقش انجام دادیم.
[ترجمه ترگمان]ما تلاش زیادی برای پیدا کردن فرد مناسب برای ایفای نقش انجام دادیم
[ترجمه گوگل]ما یک ترول وسیع برای پیدا کردن شخص مناسب برای بازی در این بخش انجام دادیم

3. I'll have to trawl through all my lecture notes again.
[ترجمه مهدی رمضانی] باید همه یادداشت های سنخنرانی هایم را دوباره جستجو کنم.
[ترجمه ترگمان]مجبور میشم دوباره از همه lecture سخنرانی کنم
[ترجمه گوگل]من باید از طریق تمام یادداشت های سخنرانی خود را مجددا انجام دهم

4. Major companies trawl the universities for potential graduate trainees.
[ترجمه ترگمان]شرکت های بزرگ دانشگاه ها را به خاطر کارآموزان تحصیلات بالقوه محروم می کنند
[ترجمه گوگل]شرکت های بزرگ برای دانشجویان بالقوه فارغ التحصیل، دانشگاه ها را تربیت می کنند

5. You need to trawl through a lot of data to get results that are valid.
[ترجمه ترگمان]شما باید از طریق بسیاری از اطلاعات برای بدست آوردن نتایجی که معتبر هستند استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای دستیابی به نتایجی که معتبر هستند، شما باید از طریق تعداد زیادی داده تراول کنید

6. A quick trawl through the newspapers yielded five suitable job adverts.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت سریع از طریق روزنامه ها، پنج گزینه مناسب را در اختیار قرار داد
[ترجمه گوگل]یک تریل سریع از طریق روزنامه ها پنج آگهی شغلی مناسب را به دست آورد

7. The FBI should have taken another trawl through their files.
[ترجمه ترگمان]اف بی آی باید یکی دیگه از پرونده های اونا رو گرفته باشه
[ترجمه گوگل]FBI باید از طریق پرونده های خود یک تریل دیگر بگیرد

8. At higher altitudes, swifts trawl for them with open beaks.
[ترجمه ترگمان]در ارتفاعات بالاتر، swifts با منقارهای باز برای آن ها trawl می کند
[ترجمه گوگل]در بالای ارتفاعات بالاتر، تریلر را برای آنها باز کنید

9. A trawl I made through three small-ad market place papers yielded around four pages of diesel cars per 300-400 page issue.
[ترجمه ترگمان]یک trawl که من از طریق سه آگهی در بازار کوچک ایجاد کردم در حدود چهار صفحه از خودروهای دیزلی در هر ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه بود
[ترجمه گوگل]یک تریل که من از طریق سه آگهی بازار کوچک ساختم حدود 400 صفحه از اتومبیل های دیزلی در هر صفحه 300 تا 400 صفحه ساخته شد

10. Prominent campaigners are invariably selected, but the trawl also includes scientists and journalists, small shopkeepers and major supermarkets.
[ترجمه ترگمان]مبارزان برجسته همواره انتخاب می شوند، اما the شامل دانشمندان و روزنامه نگاران، مغازه داران کوچک و سوپر مارکت است
[ترجمه گوگل]مبارزان برجسته همیشه انتخاب می شوند، اما ترال نیز شامل دانشمندان و روزنامه نگاران، مغازه داران کوچک و سوپرمارکت های عمده می شود

11. Among this lot, the emotional trawl was a bit more of a mixed bag.
[ترجمه ترگمان]در بین این موارد، trawl احساسی کمی بیشتر از یک کیسه مخلوط بود
[ترجمه گوگل]در میان این تعداد زیادی، ترال عاطفی کمی بیشتر از کیسه مخلوط بود

12. Did I look like a hooker on the trawl?
[ترجمه ترگمان]من شبیه یه فاحشه تو trawl بودم؟
[ترجمه گوگل]آیا من به عنوان یک فریبنده بر روی تریل نگاه می کردم؟

13. Noses trawl along the formica sideboards hoovering up powder.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که یک مشت پودر و پودر جارو را پر کرده
[ترجمه گوگل]بینی های تریلر در امتداد صندلی های فنجانی که پودر نگهداری می شوند

14. He has to trawl through vast amounts of economic data.
[ترجمه ترگمان]او باید از طریق مقادیر عظیمی از داده های اقتصادی وارد عمل شود
[ترجمه گوگل]او باید از طریق حجم وسیعی از داده های اقتصادی دزدی کند

پیشنهاد کاربران

جستجو، جستجو کردن

ترال برای صید کردن ماهی ها کاربرد دارند و هم به معنای جستجوی کلی و یا تماما را می دهند


کلمات دیگر: