کلمه جو
صفحه اصلی

anarchism


هرج و مرج طلبی، بی قانونی، ناسالارگرایی، ناسامان گرایی، اصول هرجومرج

انگلیسی به فارسی

اصول هرج‌ومرج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a theory that advocates the abolition of all forms of government as a necessary step towards achieving political and social liberty.

(2) تعریف: the practice, employed by some anarchists, of resistance to or violence against government.

• social movement that objects to laws and government
anarchism is the political belief that people should not be controlled by laws or the power of government, but should work together freely.

جملات نمونه

1. His novels were celebrations of anarchism.
[ترجمه ترگمان]رمان های او نوعی آنارشیسم و آنارشیسم بودند
[ترجمه گوگل]رمان های او جشن های آنارشیسم بود

2. It bore a tinge of anarchism and socialism.
[ترجمه ترگمان]نوعی آنارشیسم و سوسیالیسم را در بر داشت
[ترجمه گوگل]این تیزهوشان آنارشیسم و ​​سوسیالیسم را خلق کرد

3. However, anarchism remained an influential competitor to the Communist movement until well into the late 1920s.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آنارشیسم در اواخر دهه ۱۹۲۰ یک رقیب تاثیرگذار در جنبش کمونیست بود
[ترجمه گوگل]با این حال، آنارشیسم به عنوان یک رقیب موثر در جنبش کمونیست تا اواخر دهه 1920 باقی ماند

4. The anarchism of labor is more shocking, less dangerous.
[ترجمه ترگمان]اصلاح کار more است، کم تر خطرناک است
[ترجمه گوگل]آنارشیسم کار بیشتر تکان دهنده و کمتر خطرناک است

5. Unrestrained liberty often degenerates into anarchism.
[ترجمه ترگمان]آزادی unrestrained اغلب به anarchism تنزل می کند
[ترجمه گوگل]آزادی نامحدود اغلب به آنارشیسم تبدیل می شود

6. He advocated anarchism as the answer to social problems.
[ترجمه ترگمان]او از آنارشیسم به عنوان پاسخ به مشکلات اجتماعی دفاع کرد
[ترجمه گوگل]او از آنارشیسم به عنوان پاسخ به مشکلات اجتماعی دفاع کرد

7. Liberalism stands somewhere between anarchism and the doctrine of state.
[ترجمه ترگمان]لیبرالیسم در جایی بین آنارشیسم و دکترین دولت قرار دارد
[ترجمه گوگل]لیبرالیسم در میان آنارشیسم و ​​آموزه ای از دولت قرار دارد

8. Anarchism and violations of law and discipline must be resolutely opposed and checked.
[ترجمه ترگمان]تخطی ناپذیر و نقض قانون و نظم باید با عزمی راسخ با آن مخالفت و بررسی شود
[ترجمه گوگل]آنارشیسم و ​​نقض قانون و نظم و انضباط باید با جدیت مخالف و بررسی شود

9. This pole of the anarchism, the view that the elimination of government would be beneficial.
[ترجمه ترگمان]این قطب از هرج و مرج، این دیدگاه مبنی بر اینکه حذف دولت سودمند خواهد بود
[ترجمه گوگل]این قطب آنارشیسم، دیدگاه آن است که از بین بردن حکومت سودمند خواهد بود

10. Wolff calls this view " philosophical anarchism. ".
[ترجمه ترگمان]وولف این نظریه را \"آنارشیسم فلسفی\" می نامد
[ترجمه گوگل]ولف این دیدگاه را 'آنارشیسم فلسفی' می نامد '

11. Selfish, the violent freedom and anarchism are individualities in no way.
[ترجمه ترگمان]خودخواه، آزادی خشونت و هرج و مرج به هیچ وجه individualities
[ترجمه گوگل]خودخواهی، آزادی خشونتآمیز و آنارشیسم به هیچ وجه فردیتی نیستند

12. At this point the second stage of anarchism begins, that which arises from the thought of Bakunin, the contemporary of Marx.
[ترجمه ترگمان]در این نقطه مرحله دوم آنارشیسم آغاز می شود که ناشی از تفکر of، معاصر مارکس است
[ترجمه گوگل]در این مرحله مرحله دوم آنارشیسم آغاز می شود، که از اندیشه های باکونین، معاصر مارکس است

13. Never allow present liberalism, never allow anarchism.
[ترجمه ترگمان]هرگز لیبرالیسم فعلی را مجاز نمی سازد، هرگز آنارشیسم را مجاز نمی داند
[ترجمه گوگل]هرگز لیبرالیسم فعلی را اجازه ندهید، هرگز آنارشیسم را اجازه ندهید

14. This position used to be called anarchism.
[ترجمه ترگمان]این موقعیت به اصطلاح آنارشیسم نام دارد
[ترجمه گوگل]این موضع به نام آنارشیسم نامیده می شود

پیشنهاد کاربران

اقتدارستیزی، حاکم ستیزی، سرورستیزی

توضیحات ضروری: آوردن معادلهایی مثل �هرج و مرج طلبی�، �بی قانونی�، و از همه جالبتر �اصول هرج ومرج� ( ! ) ناشی از ناآگاهی یا سوءنیت است. کاش فضلایی که چنین معادلهایی را پیشنهاد کرده اند با ریشه یابی این واژه، دلایل خود را ذکر می کردند. حتی ناهنجارترین انسانها نیز آگاهانه هرج ومرج را نمی طلبند و اگر هم به راستی خواهان چنین چیزی باشند آن را به عنوان دیدگاه سیاسی رسمی خود اختیار و اعلام نمی کنند!
آنارشیسم به لحاظ لغوی به معنای �بدون حاکم� و �بدون رهبر� است و در کلمة �آنارخیا� و زبان یونان باستان ریشه دارد، متشکل از پیشوند �آن� به معنای �بدون/بی� و �آرخیا� به معنای �حاکم� و �رهبر�. آنارشیسم به عنوان فلسفه و جنبشی سیاسی که معمولأ متعلق به چپ رادیکال به حساب می آید، زیرشاخه های مختلفی دارد که چند اصل مشترک دارند: باور به جامعه ای فاقد حاکمیت و حکومت/دولت مرکزی و در مفهومی گسترده تر جامعه ای بدون هر نوع اقتدار سیاسی مرکزیت گرا و سلسله مراتب سیاسی و اجتماعی. آنارشیسم، قدرت سیاسی را موجب فساد می داند و قدرت مطلق را موجب فساد مطلق.


( پزشکی ) نبود بیضه ( نوعی بیماری )

آنارشیسم


کلمات دیگر: