کلمه جو
صفحه اصلی

applaud


معنی : افرین گفتن، تحسین کردن، کف زدن، هلهله کردن
معانی دیگر : (با کف زدن یا هلهله) تشویق و تحسین کردن، خنبک زدن، غریویدن، ستودن، پسندیدن

انگلیسی به فارسی

آفرین گفتن، تحسین کردن، کف زدن، ستودن


تحسین می کنم، کف زدن، افرین گفتن، تحسین کردن، هلهله کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: applauds, applauding, applauded
• : تعریف: to clap the hands in approval.
مترادف: clap
متضاد: boo
مشابه: acclaim

- The audience applauded loudly at the end of the concert.
[ترجمه سپیده رضایی] در پایان کنسرت، حضار برای تشویق با صدای بلند دست زدند.
[ترجمه ترگمان] حضار در پایان کنسرت با صدای بلند کف زدند
[ترجمه گوگل] تماشاگران در انتهای این کنسرت با صدای بلند آواز خواندند
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: applaudingly (adv.)
(1) تعریف: give approval to by clapping the hands.
مترادف: clap
متضاد: boo
مشابه: acclaim, cheer, root for

- The audience applauded the speaker enthusiastically.
[ترجمه ترگمان] حضار با شور و هیجان سخنران را تشویق کردند
[ترجمه گوگل] تماشاگران با مشتاقانه سخنرانان را تشویق کردند

(2) تعریف: to give approval to; praise.
مترادف: acclaim, commend, laud, praise
متضاد: admonish, bemoan, censure, deplore, disparage
مشابه: bravo, celebrate, compliment, congratulate, eulogize, exalt, extol, glorify, hail, honor

- The principal applauded the teachers for all their hard work.
[ترجمه ترگمان] مدیر کل کار سخت معلمان را تحسین کرد
[ترجمه گوگل] این مدرس برای همه کار سخت خود راضی است
- We applaud these endeavors on the part of the government, but we feel that more needs to be done.
[ترجمه ترگمان] ما این تلاش ها را در طرف دولت تحسین می کنیم، اما ما احساس می کنیم که کاره ای بیشتری باید انجام شود
[ترجمه گوگل] ما این تلاش ها را از سوی دولت تحسین می کنیم، اما ما احساس می کنیم که نیاز بیشتری باید انجام شود

• clap; cheer; praise
when a group of people applaud, they clap their hands in order to show approval, for example when they have enjoyed a play.
when an action or attitude is applauded, people praise it.

مترادف و متضاد

افرین گفتن (فعل)
acclaim, applaud

تحسین کردن (فعل)
applaud, admire

کف زدن (فعل)
applaud, clap

هلهله کردن (فعل)
cheer, applaud, maffick

clap for; express approval


Synonyms: acclaim, approve, boost, cheer, commend, compliment, encourage, eulogize, extol, give a hand, give ovation, glorify, hail, hear it for, kudize, laud, magnify, plug, praise, rave, recommend, root


Antonyms: keep silent


جملات نمونه

1. i applaud your courage
شجاعت شما را می ستایم.

2. The conference rose to applaud the speaker.
[ترجمه ترگمان]کنفرانس برخاست تا گوینده را تحسین کند
[ترجمه گوگل]این کنفرانس به سخنرانی افتاد

3. He started to applaud and the others joined in.
[ترجمه ترگمان]شروع به کف زدن کرد و دیگران هم به او پیوستند
[ترجمه گوگل]او شروع به تحسین و پیوستن به دیگران کرد

4. You should have heard the audience applaud - the noise was fantastic.
[ترجمه ترگمان]باید صدای کف زدن حضار را می شنیدی این صدا فوق العاده بود
[ترجمه گوگل]شما باید شنوندگان را تشویق کنید - سر و صدا فوق العاده بود

5. The audience rose as one man to applaud the singers.
[ترجمه ترگمان]حضار به عنوان مردی برخاستند که خوانندگان را تحسین کند
[ترجمه گوگل]تماشاگران به عنوان یک مرد به آواز خواندن گرایش داشتند

6. We applaud the family's decision to remain silent over the issue.
[ترجمه ترگمان]ما از تصمیم خانواده برای ساکت ماندن بر سر موضوع تحسین می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از تصمیم خانواده برای سکوت در این مورد ابراز تاسف می کنیم

7. I applaud her for having the courage to refuse.
[ترجمه ترگمان]من او را تحسین می کنم که شهامت رد کردن را دارد
[ترجمه گوگل]او را متهم به داشتن شجاعت می دانم که او را رد کنم

8. The analysts applaud the cuts in marginal businesses, but insist the company must make deeper sacrifices.
[ترجمه ترگمان]تحلیل گران کاهش تجارت های حاشیه ای را تحسین می کنند، اما اصرار دارند که این شرکت باید فداکاری های عمیق تری انجام دهد
[ترجمه گوگل]تحلیلگران از کاهش در کسب و کارهای حاشیه ای قدردانی می کنند، اما اصرار دارند که این شرکت باید قربانی های عمیقتری بکند

9. I applaud the decision to install more security cameras.
[ترجمه ترگمان]من برای نصب دوربین های امنیتی بیشتر تصمیم گرفتم
[ترجمه گوگل]از تصمیم برای نصب دوربین های امنیتی بیشتر سپاسگذارم

10. Every person stood to applaud his unforgettable act of courage.
[ترجمه ترگمان]هر کسی بر آن بود که آثار فراموش نشدنی خود را در دل تحسین کند
[ترجمه گوگل]هر شخص ایستاد تا اعمال شجاعتش را فراموش کند

11. I applaud their efforts, and I'm with them all the way.
[ترجمه ترگمان]من تلاش آن ها را تحسین می کنم و تمام راه را با آن ها هستم
[ترجمه گوگل]من از تلاش های آنها ستایش می کنم، و من همواره با آنها هستم

12. But I still have to applaud this counterattack against tobacco's smoky glamour.
[ترجمه ترگمان]اما من هنوز باید این ضد طلسم کننده تنباکو را تحسین کنم
[ترجمه گوگل]اما من هنوز باید این ضد حمله را در برابر زرق و برق دود سیگار کشف کنم

13. Mr Salmon then, quite illogically, goes on to applaud the presence of overseas players in League One.
[ترجمه ترگمان]سپس آقای سالمون، که کاملا illogically است، همچنان حضور بازیکنان خارجی در لیگ را مورد تحسین قرار می دهد
[ترجمه گوگل]آقای Salmon پس از آن کاملا غیر منطقی است، به حضور اعضای خارج از کشور در لیگ اول تحسین می شود

14. In particular, we should applaud the efforts of Tom McHugh and the Parking Section in their very important revenue gathering work.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، ما باید تلاش های تام McHugh و بخش پارک کردن در درآمد بسیار مهم آن ها را تحسین کنیم
[ترجمه گوگل]به طور خاص، ما باید تلاش های تام مک هو و بخش پارک را در کارهای بسیار مهم جمع آوری درآوریم

The audience applauded the singer.

حضار برای خواننده کف زدند.


I applaud your courage.

شجاعت شما را می‌ستایم.


پیشنهاد کاربران

دست بلند کردن برای موافقت

Applaud
Maud
Maude
Saud
Claud
Claude
Baud
Aud

کف زدن ، تحسین کردن


کلمات دیگر: